یکی از راه های اصلی افزایش بهره وری و تسریع در فرایند توسعه محصول جدید، برنامه ریزی صحیح بر روی موارد پراهمیت تر (از نظر اولویت) در روند پروژه است. متأسفانه گاهی اوقات تعیین اولویت ها و موارد پراهمیت حتی در کارهای روزانه بسیار دشوار به نظر می رسد. چگونه می توان بین این اولویت ها و تیم طراح ارتباط مناسب ایجاد کرد؟
یک روش طبقه بندی اولویت ها دسته بندی ویژگی های محصول در سه سطح نیاز است:
1. ویژگی های کاملاً اجباری که در این مقاله با حرف اختصاری M معرفی شده اند (Must-have)
2. ویژگی های الزامی که با حرف اختصاری S نامبرده می شوند (Should- have)
3. ویژگی هایی که یک محصول می تواند داشته باشد که با حرف C شناخته می شوند (Could-have)
مجموعه این روش به نام متد MSC شناخته شده و هدف از آن طبقه بندی نیازمندی های یک محصول قبل از طراحی کامل است. رعایت این متد، سهم قابل توجهی در بهره وری تیم طراح و جلب رضایت بازار محصول دارد.
ویژگی از نوع M بیان کننده خصوصیات و سطوح عملکردی از محصول است که علاوه بر اینکه 100 درصد اجباری و اساسی بوده، هرگونه قصور در اعمال آنها تاثیر منفی در مقبولیت محصول در بازار مصرف خود به دنبال خواهد داشت.
ویژگی های نوع S صفاتی از محصول هستند که به طور مستقیم به خواسته ها و نیازهای مشتری اشاره دارند و وجود آنها تاثیر مثبت و محسوس در ارزش محصول خواهد داشت.
ویژگی های C نشان دهنده نوآوری ها و جزئیات طراحی منحصر به فرد بوده که خصوصیات ابداعی را به دنبال می کشد و می تواند در صحنه رقابتی محصول بیان کننده و تضمین دهنده موفقیت کالا باشد.
نقش مشتری در تعیین اولویت ها:
از بارزترین ویژگی های مدل MSC اولویت بندی ویژگی های محصول بر پایه رضایت مندی مشتری است. گرچه نوع بازاریابی محصول تاثیری نیرومند در رتبه بندی ویژگی های محصول دارد، اما بهترین منبع تشخیص این موضوع که چه صفاتی در چه طبقه از نیازهای محصول جای می گیرد، نظرات مشتریان و نمایندگان آنهاست.
یکی از ابزارهای غیررسمی در متد M/S/C، انعکاس صدای مشتری (Voice of customer) برای تکمیل ویژگی های محصول موجود است. این ابزار از طریق کنکاش و مصاحبه با گروه های مصرف کننده به این هدف می رسد. برقراری ارتباط راحت با مشتری، نقش مهمی را در کسب اطلاعات ایفا می کند و به دلیل اینکه دستیابی به خواسته های مشتری از طریق توسعه فعالیت های کیفی، راهی طولانی و پرهزینه را پیش رو دارد، استفاده از ابزار اخیر کار را ساده تر می سازد.
تیم طراحی چگونه باید MSC را به کار بگیرد؟
از نقطه نظر اجرایی پروژه، یک تیم توسعه و طراحی و محصول، باید در مرحله اول از در نظر داشتن تمام ویژگی های از نوع M محصول اطمینان حاصل کرده و سپس تمامی تلاش خود را در زمینه تحقق موارد نوع S به کار بگیرند. اگر محدودیت زمانی و مالی پیش روی ما قرار نگیرد، موارد از نوع C نیز می توانند در دستور کار تیم قرار گیرند. البته مورد بالا با شرط عدم تداخل با اهداف زمانی کل پروژه، قابل اجرا خواهد بود. گاهی به دلیل اهمیت فوق العاده تعهدات زمانی و تامین محصول، جنبه های اختیاری محصول در طراحی و توسعه آن نادیده گرفته می شود.
از نقطه نظر پیشرفت پروژه، تمامی این اولویت ها در مواقع لزوم می بایستی تعدیل شوند. مثلا ممکن است فعالیتی که در ابتدای پروژه از نظر اهمیت در درجه اول اهمیت قرار گیرد با وقوع تغییری ناگهانی، به فعالیتی کم اهمیت تنزل یابد. مثلا هنگامی که پروژه طراحی محصول از نظر زمان بندی و تعهدات خود با مشکل مواجه می شود، بسیاری از فعالیت های اجباری و حتی اساسی جزو دسته ویژگی های اختیاری قرار می گیرند.
چه فعالیت هایی را می توان در لیست ویژگی های نوع C در مسیر پروژه قرار داد؟
در واقع هر ویژگی پروژه، نامزدی برای درج در این لیست تلقی می شود، اما به طور مشخص مواردی که در ادامه نام برده می شوند از شایع ترین آنها می باشند که عبارتند از:
- پرداختن به ظرافت ها و جزئیات طراحی
- تهیه مستندات و گزارشات دارای درجه اهمیت کم
- پرداختن به نسخه هایی از محصول که پتانسیل کمتری برای فروش و عرضه دارند
- آزمون های کیفی قابل اغماض
منبع: فرایند طراحی محصول، شماره 112 مجله صنعت خودرو
+ ویرایش علمی، ادبی و تلخیص
راه های ارتباطی: اینستاگرام | کانال تلگرام | فیس بوک | تماس با ما |