چکیده:
استرس و فشارهای متعدد زندگی معاصر در کنار فضاهای زیستی محدود موجب شده تا آرامش و آسایش گذشته کمتر در محیط زندگی نمود پیدا کند. زمانی که از آرامش و آسایش در فضای داخلی سخن می گوییم، علاوه بر معماری، عوامل دیگری نیز مستقیم یا غیرمستقیم بر افزایش آن دخیل هستند. در این پژوهش تلاش شده عوامل تأثیرگذاری همچون نیروهای موجود در طبیعت، نیروهای زیست محیطی و انرژی در کائنات را در محیط داخلی در کنار انواع رویکردهای آکادمیک طراحی به همراه بررسی مبانی نظری مرتبط با طراحی داخلی مورد بررسی قرار دهیم. هدف اصلی در این مقاله، که برگرفته از کتاب تالیفی و رساله ای در همین حوضه است، رسیدن به مبانی نظری طراحی در جهت ایجاد فضای آرامش بخش تری برای کاربران با در نظر گرفتن افزایش انعکاس نیروهای محیطی است که بر کیفیت زندگی در حریم منزل و بالا بردن راندمان روحی و فیزیکی افراد تأثیر گذاشته و آن را پالایش می نماید. درواقع آن چیزی که مسکن را به خانه تبدیل می کند، جایی که فرای زندگی پرتنش بیرون، امنیت و آرامش در خود دارد. فرض ما بر این است که چنین فضاهایی، عوامل منعکس کننده ای دارند که نه تنها ایجاد آرامش و آسایش در کاربران می کنند، بلکه انعکاس دهنده ارزش ها و سنت های فرهنگی نیز هستند. چالش این پایان نامه علمی و منطقی کردن آن چیزی است که معمولاً جنبه آزمایش پذیر به خود نگرفته است ولی می توان آن را به طریقی حس یا لمس کرد. به نوعی خلاقیتی را که فراسوی بُعد مادی طراحی می باشد ایجاد کرد که باعث شود علاوه بر آرامش، جنبه های مثبت خلقیات انسانی نیز در آن محیط نیز گسترش یابد. روش پژوهش مطالعه و بررسی کتب و پژوهش هایی درزمینه چگونگی تأثیرات نیروها و عناصر گوناگون بر محیط زیست انسان بوده است. نهایتاً انتظار می رود در جمع بندی های آتی، تصویر بهینه ای از نیروهای مؤثر در شکل گیری یک فضای آرام برای زندگی ارائه و با توجه به تأثیر نیروها، دستورالعمل هایی را در آینده نچندان دور برای طراحی تعریف کرد.
واژگان کلیدی: معماری داخلی، آرامش و آسایش، انرژی های زیست محیطی، انرژی های کیهانی، فرهنگ.
مقدمه
آسایش و آرامش اصول اکتسابی از محیط هستند که هر لحظه از عوامل پیرامونی تأثیر می گیرند. بشر همواره برای کسب محیطی آرام در تلاش بوده است. از زمان ساخت اقامتگاه های دائمی، آرامش از عوامل اصلی انتخاب و طراحی محل سکونت به شمار می آمده است. انسان ها از روزگارهای دیرین نیز متوجه تأثیر آسایش در طراحی محیط زندگی و رابطه مستقیم آن با سلامت روان و کاهش استرس بوده اند. ایجاد آرامش و آسایش در فضای داخلی محل زندگی، حس کمال، امنیت و افزایش روابط و تعاملات اجتماعی همواره در زندگی انسان ها اهمیت زیادی داشته است.
امروز با گسترش زندگی شهری و پردغدغه، تحقیقات برای ایجاد حس آرامش و آسایش ساکنان ضروری به نظر می آید. استفاده خلاقانه از نظام های ساختاری مواد و منابع طبیعی در پاسخ به نیازهای محیطی برای ایجاد حس آرامش ساده ترین راهکاری است که به صورت ارگانیک در فضای زندگی بشر شکل گرفته است. انرژی های زیست محیطی که از آنها به عنوان انرژی های کیهانی یا ماوراءالطبیعه نیز یاد شده، از قدیم الایام در آسیای دور و خاورمیانه همواره موردتوجه مردم این مناطق بوده است.
حال با گسترش وسایل ارتباط جمعی که موجب افزایش آگاهی های بین المللی انسان ها گردیده است هرچه بیشتر به دهکده جهانی نزدیک می شویم. کمااینکه می بینیم فرهنگ بین المللی در حال شکل گرفتن است و این موجب تأثیرپذیر شدن فرهنگ ها و آداب و رسوم ملل مختلف از یکدیگر شده است. در این بین می توان به فلسفه و ایدئولوژی های کهن و دیرین مشرق زمین در کنار دیدگاه های غرب اشاره کرد که سال هاست در تمدن مغرب زمین موردتوجه خاصی قرار گرفته اند و تعداد مراکز و مؤسسه هایی که به تحقیق و گسترش آن پرداخته اند هم کم نیستند. از جمله آنها می توانیم به ذن (مراقبه)، واستو (معماری ودایی) و ریکی (کار با انرژی) اشاره کنیم که در دهه های اخیر به صورت فزاینده ای مورد توجه واقع شده است. بیشترین مراکز، تحقیقات، کتب و مقالات منتشر شده به زبان هایی غیربومی در کشورهای اروپایی و آمریکایی یافت می شوند. در چنین شرایطی، تأثیرات علوم و سنن شرقی بر موارد مختلف زندگی موردتوجه فراوان قرار گرفته و بهره گیری از آن در جهت افزایش آرامش انسان ها گسترش یافته است.
مدرنیته و مسکن
خانه از دیدگاه اقتصادی نوعی کالا، از دیدگاه هنری نماد، از دیدگاه جامعه شناسانه نهاد، از دیدگاه مهندسی و معماری بنا یا ساختمان، از دیدگاه شهرسازی فضا و از دیدگاه انسان شناسی نوعی فرهنگ است که تمام ابعاد مذکور را در بر دارد. درک خانه و جایگاه آن در نظام روابط اجتماعی مردم و جامعه نیز با درنظرگرفتن تمامی وجوه نمادین، نهادین، مادی و زیبایی شناسانه خانه یا همان فرهنگ خانه امکان پذیر است.
در انسان شناسی، این شیوه جامع یا همه جانبه نگریستن به امور انسانی و اجتماعی را رویکرد کل نگر [1] می نامند. رویکرد کل نگر عبارت است از دیدن همه چیز درباره یک چیز، نه یک چیز درباره همه چیز. به تعبیری دیگر، تمام وجوه نمادین، نهادین، مادی و زیبایی شناسانه مسکن، ابعاد مختلف خانه اند، نه آنکه چیزهای مختلف باشند. در انسان شناسی خانه به کمک مفهوم فرهنگ این ابعاد انسجام و ارتباط متقابل می یابند و فرهنگ خانه [2] را می سازند.
فرهنگ خانه: ریشه ها، کارکردها و الگوها
خانه، مقوله ای از جنس فرهنگ است نه طبیعت و غریزی. به زبان کارکردگرایانه و با منطق مالینوفسکی [3]، خانه نوعی نیاز زیستی است که فرهنگ خانه برای پاسخگویی به این نیاز شکل گرفته است و در کلیت نظام اجتماعی و فرهنگ انسانی ادغام و سازگار شده است. فرهنگ خانه از منظر انسان شناختی مجموعه ارزش ها و معانی است که چیستی و چگونگی مفهوم خانه در یک گروه یا قوم و ملت را تعریف و تعیین می کند. این که خانه را چگونه بسازیم؟ از چه مصالحی و موادی بهره بگیریم؟ چه نمادها و نشانه هایی در آن به کار بریم؟ درباره آن چه احساس و تلقی داشته باشیم؟ چه کارها و فعالیت هایی در آن انجام بدهیم یا انجام دادن آنها در خانه ببریم و از ورود چه کسانی اجتناب کنیم؟ خانه را مقدس یا امری عرفی بدانیم؟ چه نسبتی بین خانه و سایر ابعاد زندگی اجتماعی برقرار کنیم؟ تمام این مقولات به واسطه فرهنگ خانه در هر جامعه پاسخ داده می شود. فرهنگ خانه، زیرمجموعه ای از کلیت فرهنگ جامعه است. ازاین رو هر جامعه ای فرهنگ خاص خود را دارد، فرهنگی که متناسب با تاریخ، جغرافیا و تجربه های یک ملت و قوم شکل می گیرد و با تغییر فرهنگ و شرایط اجتماعی، فرهنگ خانه نیز تغییر می کند و از این روست که دوره های مختلف تاریخی فرهنگ های خانه مختلف را به وجود آورده است و همچنان به وجود خواهد آورد.
تاریخ، فرهنگ و زندگی روزمره ما، همزمان در خانه و مسکن به هم گره خورده اند. چنان که مسکن تنها برای بقا و زنده ماندن نیست، بلکه الزامات و اقتضائات خود را به تمامیت هستی و شیوه زندگی انسان تحمیل نموده است و درعین حال تمام اجزا و عناصر فرهنگ یعنی مذهب، جهان شناسی، هنرها، علم، فنّاوری، اقتصاد، سیاست، اسطوره ها و زیبایی شناسی، همگی با مسکن درآمیخته اند.
درعین حال، مسکن با طبیعت و زیست محیط انسان نیز پیوندی نزدیک دارد. خانه از هر نوعی باشد لاجرم در طبیعت و بر روی طبیعت و با استفاده از مواد به دست آمده از طبیعت ساخته می شود و نمی تواند بدون سازگاری با طبیعت به حیات خود ادامه دهد. خانه ای پایدارتر است که بتواند با طبیعت محیط زیست خود سازگارتر باشد؛ بنابراین، مسکن نه تنها رنگ تاریخ بلکه رنگ جغرافیا نیز دارد.
مهم ترین وجه فرهنگی خانه و مکان نقش و تأثیر آن در تثبیت و شکل دادن هویت فردی و جمعی ماست. خانه انسان، نه تنها نقطه اتصال و تثبیت ما در روی کره خاکی، بلکه کلیت عالم و هستی است. ازاین رو اهمیت معنایی خانه در وجه اول در ایجاد حس تثبیت و ثبات بخشی در کره خاکی و جهان است. خانه ما را متعلق به زمین می کند با بهتر بگوییم زمین را به ما متعلق می سازد. حس تعلق داشتن به جا و مکان، اگرچه ظاهری فردی دارد، اما گروه ها و اقوام نیز تنها و تنها از راه تثبیت و تعلق یافتن به جا و مکان مشخص است که می توانند هویت و قدرت خود را تثبیت کنند.
در فرهنگ ایرانی، خانه محلی برای تجلّی بخشیدن به ارزش های سنتی دینی و حفظ خانواده است. ازاین رو، مفاهیم خانه و خانواده آهنگ زبان شناسانه مشترک و معانی نزدیک به هم دارند. در فرهنگ سنتی ایرانی، خانه باید حریم اندرونی و بیرونی داشته باشد تا بیگانه چشمش به ناموس خانه نیفتد؛ اما در این فرهنگ، مرزی میان محرمان ساکن خانه وجود ندارد. ازاین رو، فرزندان خانه هر کدام اتاق خصوصی خود را ندارند. وضعیت امروز خانه های ایرانی که فرزندان و والدین اتاق مخصوص دارند، متأثر از تحولات مدرن است و ریشه سنتی ندارد. همچنین پیوند خانه، مکان و سرزمین با هویت و هستی اجتماعی انسان به این مفاهیم ابعاد سیاسی گسترده می دهد و با قدرت در سطوح خرد و کلان آن لاجرم درمی آمیزد.
وجه فرهنگی بارز دیگر خانه و مسکن آدمی جنبه های زیبایی شناسانه خانه و معماری است. هر خانه موزه ای از نمادها و نشانه های تاریخی و فرهنگی است که نه تنها میراث تبار و خاندان مشخص، بلکه میراث قوم و ملت مشخص است. خانه نه تنها محلی برای حفاظت از بدن های آدمی، بلکه موزه حفاظت از نام ها و نشان هایی است که بدون آنها خانه انسانی چیزی جز لانه حیوان نخواهد بود. عناصر زیبایی شناختی معماری خانه ها، میراث تاریخی قوم و ملتی است که ما به آن تعلق داریم. اشیای درون خانه از فرش ها، گلیم ها، ظروف، گچ بری ها، درها، منبت کاری ها، پنجره ها و اشکال هندسی شکل خانه، همگی هستی ما را حمل می کنند و به وجود و هویت ما عینیت می بخشند برای همین خانه پاسدار هویت فرهنگی، اجتماعی و طبقاتی ماست. هر کس به فراخور وجود و هستی فرهنگی و توان اجتماعی و اقتصادی خویش خانه ای می سازد؛ بنابراین، خانه با کلیت وجود ما مرتبط است، نه اینکه صرفاً پاسخگوی نیاز مادی و بقای ما باشد.
مدرنیته و تحول فرهنگ خانه
انسان تا ظهور دوره مدرن که پیشرفت های شگرف پزشکی و بهداشتی رخ نداده بود، مشکلی از نظر جان پناه نداشت، زیرا طبیعت با کشتار انسان ها از راه بیماری های فراگیر و حوادث طبیعی جمعیت انسانی را با توانایی های بالفعل خود مطابق و سازگار می کرد؛ اما پیشرفت های علم و فنّاوری مدرن موجب افزایش جمعیت انسانی شد و روش های سنتی دیگر کفایت نیاز انسان به مسکن و خانه را تأمین نمی کرد. گسترش شهرها و شهرنشینی که در نتیجه انقلاب صنعتی و تحولات بعد از آن رخ داده بود، هر روز سرعت بیشتری پیدا کرد و فرایند شهرنشینی مدرن الگوی اجتماعی متفاوتی از نظر مسکن و خانه سازی پیش روی انسان مدرن و انسان معاصر نهاد؛ اما تحولات مدرنیته و تأثیرات آن بر الگوی سکونت آدمی، تنها محدود به بعد کمی افزایش جمعیت و در نتیجه افزایش خانه ها و سکونت گاه های آدمی نبود، بلکه مهم تر از آن مدرنیته و فرآیندهایش، کیفیت خانه و مسکن انسان مدرن و معاصر را به شدت متأثر ساخت.
شناخت تأثیرات مدرنیته و فرایندهای آن بر الگوهای سکونت و فرهنگ خانه در تمام جوامع به خصوص کشورهای درحال توسعه بسیار پیچیده و دشوار شده است، زیرا در نتیجه تحولات مدرن و گسترده فرایندهای ارتباطی بین ملت ها و ادغام و اشاعه فرهنگ ها در یکدیگر، فرهنگ دیگر آن کلیت منسجم و یکپارچه ای نیست که انسان شناسان در قبایل و اقوام کوچک سنتی مشاهده و مطالعه می کردند. فرهنگ ها به دیگ درهم جوش یا موجودیت های چل تکه یا سوپرمارکت های بزرگ تبدیل شده اند که از هر چیز و از هر جایی در آنها تکه ای و نمونه ای یافت می شود. اکنون در بسیاری مواقع آن تناسب تاریخی و سنتی بین فرهنگ و خانه از میان رفته است و در این شرایط باید نسبت بین خانه و فرهنگ را گونه ای دیگر دید.
عقلانی و امروزی شدن خانه
مدرنیته به اشکال مختلف از فرم، کارکردها و درون خانه سنت زدایی می کند. این فرایند سنت زدایی را می توان امروزی شدن خانه نامید. مراد از امروزی شدن، بریدن خانه از گذشته و تاریخ از یک سو و هماهنگ شدن با شرایط زمان حال از سوی دیگر است. استفاده از مصالح و فنّاوری امروزی در ساختمان خانه در جامعه پیشامدرن دارای هویت تاریخی است و همواره با خود نوعی تاریخ و گذشته را حمل می کند. خانه ها مانند افراد دارای شناسنامه و اصل ونسب اند و این هویت و تبار به خانه منزلت و اعتبار می دهد. در جامعه پیشامدرن خانه کمتر جنبه موقتی دارد و خانواده اغلب در تمام طول عمر خود هرگز جابه جا نمی شود و بعد از آن نیز خانه به فرزندان و نوادگان انتقال می یابد. از این طریق خانه پایگاه نسبتاً ثابتی است که ممکن است چندین نسل در آن زندگی کنند. استمرار چندین نسل در یک خانه، آن را حافظه عینی و مادی تبار و خاندان می سازد. ازاین رو حراست از خانه به معنای حراست از میراث خانوادگی است.
شهری شدن خانه
اکنون هویت یابی و جامعه پذیری فرزندان به بیرون از خانه ها منتقل شده و تلقی کاملاً متفاوتی از جایگاه و نقش خانه نسبت به سابق به وجود آمده است. به عبارتی، خانه به منزله جزء کوچکی از شهر و در ارتباط با شهر، نه در ارتباط با خودمان، معنا پیدا می کند. نوعی یکدست سازی خانه ها بر اساس ویژگی های شهری شکل گرفته است و این شهر است که بیشتر تعیین کننده هویت خانه است نه صاحبان آن. خانه هایی بوده اند که به هر سه حافظه ملی، فردی، تاریخی ربط داشته اند، اما در دنیای مدرن دیگر چندان این گونه نیست.
با توسعه شهرنشینی، خانه نیز بسیاری از کارکردهای سنتی اش، مانند خانه به مثابه محل غذاخوردن، محل تفریح و آسایش، محل ملاقات و میهمانی، محل جشن ها و برگزاری آیین ها و محل کار و البته تولید، همه چیز به جز محل خواب را به فضاهای شهری منتقل کرده است. اکنون دیگر شعار شهر ما خانه ما بیش از آنکه خانه استعاره ای برای شهر باشد، بیانگر و توصیف واقعیت است. امروزه بخش عمده ای از اوقات زندگی در شهر و فضاها و مکان های گوناگون شهری سپری می شود. در نتیجه اوقات مختص به درون منزل بسیار کمتر شده است. زمانی خانه به منزله جایی که خاطرات و تجربیات کودکی در آن شکل می گرفت حائز اهمیت بود، اما در عصر حاضر خاطرات ما دیگر مختص به محیط خانه نیست.
جهانی/ محلی شدن خانه
بدون درنظرگرفتن فرایندهای جهانی شدن، نمی توان درکی واقع بینانه از زندگی اجتماعی انسان معاصر به دست آورد. گسترش فرایندهای جهانی شدن و فشردگی و درهم تنیدگی زمانی و مکانی، رفته رفته اهمیت مکان را هر روز می کاهد و به فضا اهمیت بیشتری می دهد. حتی اهمیت سرزمین، وطن و زادگاه نیز با چالش مواجه شده است شهروند جهانی امروز در جایی به دنیا می آید، در جای دیگر تحصیل می کند و در سرزمین های مختلف به کار می پردازد. جهان سیال امروز می خواهد نوعی کوچ زیستی جهانی نوین را همگانی و ابداع کند. در این شرایط مفهوم خانه، خانه پدری، سرزمین آباء و اجدادی، وطن و خانه خصوصی دیگر آن حس و حال سنتی را تداعی نمی کند. از طرف دیگر، گسترش الگوهای معماری و خانه سازی که عمدتاً ابتدا بیشتر در کشورهای غربی و متناسب ارزش های آنها ظاهر شد و سپس به دیگر کشورها گسترش یافت، نوعی همگن سازی فرهنگ خانه را به وجود آورده است.
تشخیص شباهت های نیویورک، توکیو و تهران از نظر ساختمان ها و فضاهای شهری کاری است که چشم غیرمسلح هر شهروند و توریستی می تواند آن را انجام دهد. کاشانه ها و برج های سر به فلک کشیده و بناهای مکعبی و مستطیلی با مصالحی چون سنگ، شیشه، سیمان و آهن. درعین حال، نباید و نمی توان از گسترش سبک های محلی معماری و خانه سازی در سطح جهانی غافل بود. از سویی دولت های غیرغربی، به منظور جلوگیری از غربی شدن در تلاش اند تا به احیا و گسترش ارزش های معماری سنتی و محلی خود بپردازند و از سوی دیگر گسترش مهاجرت مردم به سوی کشورهای غربی باعث رواج هرچه بیشتر فرهنگ و سنت های حاشیه ای در مرکز می شود.
فردی شدن خانه
فردگرایی یکی از شاخص های مهم رشد مدرنیته بوده است. مراد از فردگرایی اهمیت یافتن و ترجیح خواسته های فردی در برابر خواسته ها، ارزش ها و ساختارهای کلی جمعی تاریخی است. فردگرایی جنبه های سیاسی، اجتماعی و اخلاقی دارد. رشد فردیت در عرصه های مختلف می تواند تأثیرگذار باشد. خانه، یکی از این عرصه ها است.
میل به داشتن خانه شخصی مستقل و جدایی گزینی از خانواده و خانه پدری، تخصیص یافتن فضای خصوصی به هریک از افراد خانه، اهمیت یافتن کارکرد حریم خصوصی، تنوع یافتن سبک های آرایه گری و آرایش منزل و محدودشدن روابط همسایگی همگی بخشی از فرایند فردی شدن خانه است.
دموکراتیک شدن خانه
خانه مفهومی نابرابر در تلقی سنتی داشته است. مفهوم خانه پدری بیش از هر چیز بیانگر خصلت پدرسالارانه خانه در تلقی سنتی آن است. خانه مانند دیگر مقولات اجتماعی مذکر بوده است، زیرا اساس خانه بر ایجاد آسایش و رفاه مرد و تحت مدیریت و اقتدار پدر استوار بود. خانه در مالکیت پدر بود و زن و فرزندان نیز مانند خانه، بخشی از دارایی های او به شمار می آمدند. تجاوز به ساکنان خانه نه تنها تجاوز به شرف و ناموس مرد، بلکه تجاوز به اموال و دارایی های او بود. زن در نظام تقسیم کار سنتی نقش کدبانوی خانه را داشت. زن در نظام تقسیم کار سنتی نقش کدبانوی خانه را داشت. ازاین رو همسر مطلوب مرد سنتی زن خانه دار است که بتواند کارهای خانه را به درستی انجام دهد. به علاوه یکی از کارکردهای خانه، حفاظت از زنان بوده است، نقشی که لباس و پوشش نیز به نحو دیگری آن را انجام می دهد. یکی از نزاع های اصلی سنت گرایان در زمینه جنسیت و تبعیض جنسیتی این است که سنت گرایان در الگوی ایدئال خود زن و وظایف او را در مادر شدن، تربیت کودک، گرم نگه داشتن محیط خانه، کدبانوگری و خانه داری می بینند، در مقابل منتقدان فمینیست و نوگرا در تلاش اند تا زن را از چاردیواری خانه به محیط جامعه بکشانند و فرصت های بیشتری برای او در جامعه و بیرون از خانه فراهم کنند. از این دیدگاه می توان گفت کارکرد جنسیتی خانه، ایجاد حریم برای زنان است.
گویی دیگر چیزهای زیادی برای پنهان داشتن نمانده است که نیازی به دیوارهای بلند خانه باشد. آنچه خانه و دیوارهایش را اهمیت می بخشد، حفاظت از اموال و دارایی های مادی درون خانه است که از دسترس سارقان در امان بماند، نه روابط اجتماعی و معنوی ساکنان خانه به علاوه، با افزایش آگاهی های جنسیتی و رشد جنبش زنان و افزایش فرصت های شغلی و اجتماعی زنان و حضور بیشتر آنها در جامعه و بیرون از خانه و با تغییر و کاهش کارکردهای خانواده، خانه نیز دیگر کمتر کارکرد جنسیتی سنتی خود را ایفا می کند. این تغییر جنسیت، نه تنها می تواند در نحوه آرایه گری، تزئینات و متعلقات خانه و همچنین مؤلفه های معماری آن تأثیر بگذارد، بلکه تعیین کننده نوع روابط درون خانه نیز می تواند باشد.
رسانه ای شدن خانه
مهم ترین تأثیر فناوری های ارتباطی و رسانه ای در زمینه خانه، تقلیل دادن یکی از مهم ترین کارکردهای خانه یعنی حریم سازی خانه است. یکی از مهم ترین کارکردهای خانه، همان طور که اشاره کردیم ایجاد حریم خصوصی بود. دیوارهای خانه ما را از دیگری و غریبه جدا می کند و مانع از ورود دیگری به حریم ما می شود. ما به کمک خانه و دیوارهایش از چشم دیگران و جامعه پوشیده و پنهان می مانیم. دیگران نمی توانند به درون خانه ما سرک بکشند مگر آنکه ما بخواهیم. خانه در و قفل دارد تا بتوان رفت وآمد به آن را کنترل کرد. خانه قلعه فرهنگی است که نه تنها اموال ما را از دسترس دیگران در امان نگه می دارد، بلکه مثل لباس، پوششی بر رفتارهای ماست. اما این تلقی از خانه، به وسیله رسانه ها و بیشتر تلویزیون در حال دگرگونی است.
پیش از ظهور رسانه های تصویری، رمان ها، مطبوعات و کتاب های زندگینامه و خود زندگینامه ها گزارش های دقیق و جذابی از نحوه زندگی مردم و اسرار آنها نشان می دادند. رمان ها دقیقاً آن بخش از زندگی خانوادگی و روابط اجتماعی درون خانه ها که از دیده ها پنهان است و در حیطه حریم خصوصی قرار می گیرد افشا می کردند و می کنند. آیا در این شرایط، دیگر می توان گفت خانه حصاری برای حفظ و ایجاد حریم خصوصی است؟
تجاری شدن خانه
نکته ای که در تحول مفهوم خانه نقش بسیار داشته است، غلبه ارزش های سرمایه دارانه در زمینه مسکن است. همان طور که در ابتدا اشاره کردیم، خانه از دید اقتصادی نوعی کالاست. این کالا مانند دیگر کالاها تابع قوانین عرضه و تقاضا و سازوکارهای بازار است.
غلبه ارزش های کمی و سلطه پول در جامعه مدرن، به تعبیر گئورگ زیمل[4]، تمام ارکان فرهنگ مدرن را دگرگون کرده و می کند. خانه ها بیش از آنکه توسط ساکنان آن ساخته و طراحی شوند، توسط بنگاه های اقتصادی بسازوبفروش یا سازمان های دولتی ساخته و عرضه می شوند. بنگاه های تولیدی واسطه ای نیز بر اساس معیار سود و ارزش مادی فعالیت می کنند. در این شرایط ذائقه زیبایی شناختی و ارزش های فرهنگی ساکنان خانه ها تا جایی ملاحظه می شود که موجب جذب مشتری بیشتر برای بنگاه ها شوند. اما در این زمینه نیز نباید مبالغه آمیز و بدبینانه سخن گفت. درهرحال، سازندگان و عرضه کنندگان خانه ها نیز گرچه ملاحظات فردی مصرف کنندگان و مشتریان را چندان در نظر نمی گیرند؛ اما در نهایت، آنها نیز در چارچوب کلی فرهنگ معاصر و ارزش های آن فعالیت می کنند. حتی در سطح جزئی تر می توان نوعی تعامل فعال بین مشتریان و سازندگان خانه ها مشاهده کرد. به گونه ای که مشتریان باتوجه به توانایی مالی خود می توانند تا حدودی در انتخاب فرم و معماری و به ویژه تزئینات بنا مشارکت کنند.
بوروکراتیک شدن خانه
در دوره مدرن و معاصر، سیاست ها و برنامه ریزی های کلان دولت و شهرداری ها در زمینه فضاهای شهری، خانه سازی و تولید انبوه، نقش مؤثری در چگونگی فرهنگ خانه معاصر داشته و دارد. اما در شرایط جامعه پیشامدرن، دولت ها نقشی در زمینه خانه سازی نداشتند و خانه، بیش از هر چیز مقوله و امری خصوصی تلقی می شد. امروزه، خانه بخشی از فضای شهر است و لاجرم باید متناسب با ساختارهای محلی، محله ای و شهری و همچنین سیاست های کلان ملی ساخته شود. در این شرایط مردم تنها در زمینه درون خانه ها قادر به انتخاب سبک و سلیقه خاص خود هستند و نمای بیرون و ساختار خانه باید باملاحظه قوانین شهری شکل گیرد.
شاید درک اینکه، چگونه خانه و خانه سازی به صورت یکی از اجزای نظام بوروکراسی و برنامه ریزی دولت و سازمان های عمومی مثل شهرداری ها درآمده است، نیازی به توضیح نداشته باشد، زیرا همه این تجربه را دارند که برای احداث خانه جدید باید مجوزهای مختلفی از سازمان های گوناگون اخذ کنند و در فرایند اخذ مجوز باید استانداردها و ضوابط معینی را رعایت کنند؛ اما کمتر افراد متوجه این نکته می شوند که چگونه طی کردن فرایند بوروکراتیکِ اخذ مجوز و رعایت استانداردهای رسمی می تواند سبک خانه و حتی روابط درون خانه های آنها را تغییر دهد.
یکی از اولین نیازهای بشر که در سلسله مراتب نیازهای انسانی مازلو [5]، بعد از مسائلی چون گرسنگی و تشنگی مطرح شده است، نیاز به حس آرامش است. از طرفی انسان بیش از 90 درصد از عمر خود را در فضاهای داخلی سپری می کند و در این میان به جز انسان هایی که همیشه در سفرند بخش زیادی از این زمان را محیط مسکونی و خانه به خود اختصاص می دهد. حال آنکه عواملی از قبیل شلوغی ها و ازدحام محیط های شهری، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و بسیاری دیگر از مسائل مربوط به زندگی شهری فشارهای روانی و اغتشاشات ذهنی بسیاری را به ساکنین شهرها تحمیل می کند. فضای داخلی مسکن که ارتباطی مستقیم با روح انسان داشته و او را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد، می تواند وسیله ای مناسب برای خنثی کردن این فشارها و بازسازی روحی ساکنین باشد. آیه 80 سوره نحل نیز این مطلب را تأیید کرده و می فرماید: «... و خدا برای شما از خانه هایتان محل سکونت و آرامش قرار داد. »
در واقع تأثیراتی که انسان و محیط مسکن بر یکدیگر می گذارند متقابل بوده و زمانی که محیط آرامش ذهنی را به مخاطب تزریق کند، متقابلاً واکنش آرامش دهنده فرد را به دنبال داشته و این واکنش به آرامش هرچه بیشتر محیط منجر می شود. در تحقیق حاضر سعی بر این است تا ابتدا باتوجه به مفهوم خانه و نقش سکونتگاهی آن، اصولی را بررسی کنیم که می توان با درنظرگرفتن آن ها به یک طراحی هدفمند و نتیجه بخش دست یافت. در ادامه ضمن معرفی و تعریف عوامل مؤثر بر القای حس آرامش در انسان و تطبیق این عوامل با ویژگی های محیط داخلی خانه، به بررسی تأثیر اصول طراحی داخلی در نیل به آرامش روحی و روانی ساکنین خانه خواهیم پرداخت.
نگاهی ژرف و دقیق به این اهداف و همچنین نیازهای کاربران و دسته بندی ویژگی های کلی آن ها، ما را به مجموعه ای از اصول و قواعد می رساند که در اینجا به این اصول اشاره می گردد. از جمله مدون ترین اصول مطرح شده برای معماری داخلی، اصولی است که فرانسیس دی. کی. چینگ در کتاب طراحی داخلی [6] به آن ها اشاره کرده است و در اینجا بر پایه این موارد، به تبیین اصول معماری داخلی می پردازیم:
معماری داخلی خانه و روح انسان
اولاً نگاه جوامع و فرهنگ های مختلف به پدیده ای به نام خانه متفاوت است و ثانیاً مفهوم خانه نیز در طی تاریخ بسیار متحول شده است (براتی، 1382، صفحه 24). تصویر ذهنی از خانه در جوامع مختلف ناشی از نحوه پاسخگویی به نیازها، رفتارها و حتی گاهی شکل خاصی که مسائل اقلیمی به خانه داده اند است. انسان بدوی خانه خود را نماد جهان می داند که خودش چون خدا در مرکز آن قرار دارد. انسان مدرن ظاهراً خانه خود را نماد خویشتن می داند، اما او این رابطه کهن میان خانه و خویشتن و جهان را از دست داده است (کوپر، 1382، صفحه 84. ). مسکن برای اکثر مردم مکانی شخصی محسوب می شود. جایی برای استراحت کردن (شیتیش، 1388، صفحه 7). هر یک از افراد خانواده باید قادر باشند برحسب نیازها و علایق خود فضای مناسب را برای انجام فعالیت ها و کسب آسایش روانی و جسمانی بیابند.
فرهنگ معین، مسکن را محل سکونت، جای باش، منزل، مقام (عمید، 1388، صفحه 423) تعریف می کند. واژه مسکن هم ریشه با واژه سکینه به معنی آرامش است. فرهنگ عمید، خانه را چهاردیواری که دارای سقف باشد، اتاق، جایی که انسان در آن زندگی کند، مکان، منزل، نشیمن (عمید، 1388، صفحه 423) تعریف می کند. نکته مهم در این تعریف وجود انسان است. این مسئله در فرهنگ سره نیز اشاره شده که در تعریف خانه می نویسد: یعنی مجموع محدوده ای که شامل اتاق ها و حیاط و غیره است. جایی که در آن زندگی کنند، منزل، مأوا (فراست، 1386، صفحه 405) به بیان دیگر می توان گفت خانه و مسکن با وجود انسان تعریف می گردد و روح و بودن خود را از انسان می گیرد. یورگ گروتر معتقد است فضای درونی معماری عبارت است از فضایی که توسط بشر ساخته شده و هدف اصلی آن محافظت در برابر محیط طبیعی اطراف است. به عبارت دیگر، فضای درونی، فضایی است که از محیط طبیعی اطراف جدا شده تا انسان ها را بهتر تحت کنترل درآورد (گروتر، 1389، صفحه 98). معماری داخلی ماهیت خود را از ارتباط با عوامل درونی انسان به دست می آورد. ازاین رو با روح انسان رابطه مستقیم تر و تأثیرات عمیق تری بر آن دارد.
ایجاد حس آرامش در فضای داخلی خانه
ازآنجایی که محیط و انسان تأثیر متقابلی بر یکدیگر داشته و تغییر در یکی موجب ایجاد تغییراتی در ویژگی های دیگری می شود فرایند تأثیرگذاری طراحی داخلی بر حس آرامش در فضای داخلی خانه را می توان به این شکل در چند مرحله بیان کرد:
الف. معمار با رعایت اصول طراحی داخلی محیط را طراحی می کند.
ب . طراحی داخلی ویژگی های محیط را تغییر می دهد و بر آن تأثیر می گذارد.
پ . محیط با ویژگی های خود عوامل ایجاد حس آرامش در انسان را ایجاد می کند.
ت . فرد در محیط احساس آرامش می کند.
ث . آرامش فرد بر محیط تأثیر گذاشته باعث آرامش محیط می شود.
بعد از این مرحله، محیط مجدداً بر آرامش انسان تأثیر گذاشته و این مسئله به صورت یک سیکل پیوسته در محیط وجود داشته و در نتیجه آرامش در محیط تا زمانی که عاملی مخل، آن را از بین نبرد، ادامه یافته و در محیط تثبیت می شود. نکته مهمی که در اینجا می توان به آن اشاره کرد این است که فرایند طراحی و نیل به هدف آرامش را می توان در یک الگوی ضمنی و ساده شده نیز نمایش داد که در این الگو طراح با اتخاذ دانشی ضمنی نسبت به موضوع ذکر شده و آرامش در محیط، مراحل رسیدن به هدف موردنظر را به شکل ناخودآگاه در یک مرحله طی می کند.
درنهایت می توان به این نتیجه رسید که اولاً در طراحی فضای داخلی مسکن اصولی قابل تعریف است که می توان با بهره گیری از این اصول بر عوامل ایجاد آرامش در انسان تأثیر گذاشته و درنتیجه محیطی آرام را در فضای خانه که مکان- مناسبی برای استفاده در راستای این هدف است ایجاد کرد. دسته بندی این اصول و عوامل استخراج شده باتوجه به نظریه های مختلف روان شناسی موجود سبب سهولت و امکان بررسی تأثیر هریک از اصول طراحی داخلی بر عوامل ایجاد آرامش را فراهم می آورد. به همین ترتیب می توان این روابط و تأثیرات را به عنوان یک مجموعه از قواعد راهبردی که می توان از آنها با هدف ایجاد آرامش در فضای خانه استفاده کرد بیان نمود.
برای شکل گیری مبانی نظری معماری و چارچوب های طراحی، به مدلی از نیازهای انسان نیاز است تا پیچیدگی های رفتار آدمی را به گونه ای نظام مند توضیح دهد. نیازهای کالبدی انسان باتوجه به عملکرد بنا توسط طراحان و با شناخت ضوابط، استانداردها و عملکردهای مشابه قابل تحقق است، اما در حوزه نیازهای روانی، طراح باید مدلی روان شناختی از نیازهای انسان را مبنای فعالیت خود قرار دهد. باتوجه به موضوع و جهت گیری نوشتار حاضر، باید نیازهای روانی و کالبدی انسان و به دنبال آن رفتارهای متناسب با آنها در طراحی بنا با رویکرد پایداری شناخته و دسته بندی گردد.
عناصر معماری موثر بر آرامش
آب: اهمیت و نقش حیاتی آب برای زندگی انسان و سایر موجودات زنده موجب شد که آن را یکی از مهم ترین عناصر طبیعی بدانند. نقش آب در پاک کردن و تطهیر نیز موجب تقویت اهمیت آن و تعمق جنبه نماد پردازانه آن شد به این ترتیب آب مفاهیم متعددی مانند روشنایی، حیات، پاکی و روان بودن یافت. آب در فضاهای معماری، کارکردهای گوناگون داشته است که از میان آن می توان به کارکردهایی همچون آشامیدن، بهداشت، ایجاد برودت، حظ بصری و حتی در برخی موارد کارکردهای آیینی و نمادین آن در طراحی و معماری و برخی فضاها اشاره کرد. آب در تفکر انسان کهن رابطه ای تنگاتنگ با آسمان دارد و در اسطوره های ایرانی، نخست آسمان و سپس آب آفریده می شود. آفرینش آب از گوهر آسمان است و باد، باران، مه، ابر بارانی و برف به یاری آب آفریده می شوند.
در مکتب بودیسم، آب مناسب ترین تشبیه برای سرچشمه هستی وجود آدمی است. آب در ادبیات فارسی نیز منزلتی والا دارد و از آن به عنوان مظهر حیات، صفا و مسرت روان، یاد شده است. آب شگون دارد و موجب روشنی خانه است. در محور آرامش دهی صدای آب، اگر به میزان معینی برسد درست در لبه های شکست سکوت قرار می گیرد که این همان صدای روشن نامیده می شود. این صدا از فواره های حوض در کوشک های صفوی شنیده می شود. زمزمه آب درون هشتی سکوت را می شکند و آرامش برقرار می کند و در واقع موسیقی فضا محسوب می شود. حرکت و صدای آب احساس زندگی و طراوت را منعکس می کند. (کعبی پور، 1384، صفحه 99).
گیاه: اساس ساختن دست اندازی به طبیعت است، نوع این دست اندازی ارتباط نزدیکی با طرز تفکر انسان دارد (گروتر، 1389، صفحه 125). طراحی انسانی که بر تعامل انسان و جهان طبیعی تمرکز دارد. این تعامل از طریق ذهن صورت می گرد و زمانی که بین این دو جدایی ایجاد نشود سلامت روان دچار چالش نمی گردد. حس بینایی، عامل اصلی در ادراک محیط می باشد، ارتباط بصری منجر به احساس لذت و خوشایندی و عدم ارتباط بصری، باعث بی تفاوتی و ناخوشایندی در افراد می گردد؛ بنابراین می توان با ایجاد فضای سبز در فضای مسکونی، طبیعا سبز را در حوزه ادراک بصری قرار داد و حداکثر انرژی مثبت را به فضای مسکونی تزریق نمود. طراحی فضای سبز محدود به استفاده از گیاهان و سایر عناصر نیست بلکه تلفیقی از معماری، نقاشی، مجسمه سازی، ادبیات و جغرافیاست که هرکدام از این رشته ها از کلیه امکانات خود جهت به نمایش گذاردن احساسات و روحیه افراد بهره می برند. در این حیطه عدم شناخت کافی گیاهان به لحاظ اصول اکولوژیکی، عملکردی و زیباشناسی منجر به نابسامانی درادراک بصری می شود.
نور: هنوز هم موثرترین واسطه درک ما نسبت به هستی و تجربیات زندگی، روشنایی و باز هم روشنایی ست. نور، شفاف ترین. نرم ترین، آسان ترین و ارزان ترین مواد ساختاری موجود در تولید کیفیت ها و اشیا مورد نیاز محیط انسانی ست. چیزی است که مکان شخصیت سازی و حیاط بخشیدن به فعالیت های روزمره و بازنمایی زندگی در تصورات و حالات روانی متغییر را فراهم می سازد. به همین دلیل، نور مناسب ترین ماده ساختاری ست که می تواند به فعالیت روزمره ما شکل، زیبایی، لذت و راحتی ببخشید. (آندو، 1381، صفحه 37). نور همیشه علاوه بر استفاده کاربردی دارای ارزش نمادین نیز بوده است. نور جزئی از ذات زندگی بوده و در بسیاری از فرهنگ ها نور، یا خورشید به عنوان منبع نور، عنصری خدایی محسوب می شده و آن را ارج می نهاده اند (همان). از نقطه نظر روانی، چگونگی حضور نور در محیط نقش بسیار تعیین کننده ای در چگونگی کنشها و واکنشهای ما دارد و از همین رو است که شناخت نور و نحوه اثرگذاری آن بر افراد، می تواند منجر به برخوردی آگاهانه در طراحی زیست محیطی انسان شود. با استفاده از این آگاهی ها است که طراح می تواند به روشهای مختلف بر روحیات افراد اثر بگذارد، رفتار را پیش بینی کند و به آن جهت بخشد.
رنگ: رنگها روح دارند و زنده اند، اثر روحی_روانی رنگ را اثر رنگ می نامیم (سید صدر، 1380، صفحه 40). پزشکان درزمینه پرتوهای رنگی اثرات مفیدی را در درمان افسردگی و بی حوصلگی یافتند (ویلز، 1375، صفحه 40). آزمایشات به اثبات رسانده که کسانیکه سرحال اند بیشتر توجه به رنگ داشته اند و کسانیکه دچار افسردگی اند به فرم. توجه افرادی با شخصیت برونگرا بیشتر به رنگ بوده است وکسانیکه درونگرا بوده اند، بیشتر به فرم اهمیت داده اند (گروتر، 1389، صفحه 489). رنگ ها می توانند با سردی و گرمی خود، با تظاهر یا فروتنی خود، ایجاد تنش و یا آرامش کرده و به هرحال در فضا وزن ایجاد نمایند.
فرم: معماری را می توان در مفهوم وسیع آن حتی تا حد انجام وظیفه پایین آورد و این می تواند تا جایی برسد که درواقع معماری را جامعه شناسان و روانشناسان انجام دهند. سادگی به مفهوم حذف زیادت در معماری است؛ زیرا که ذهن انسان در صدد فرار از کثرت و رسیدن به وحدت است. سادگی به واسطه حذف تزئینات متکثر متقارن و مصالح و به نوعی کشمکش با تمدن معاصر است. از کیفیت ایجاد شده و در اثر سادگی و خلوص، وضوح دید است که این مکان را می دهد که تجربه کننده فضا به عمق برود تا اینکه متمرکز ظاهر و آنچه در وهله اول می بیند بشود.
خلوت: نیاز به خلوت، فضای شخصی و قلمرو یابی در انسان عمومیت دارد و به ارضای نیازهای دیگری چون امنیت، خود شکوفایی و عزت نفس ربط دارد. بعضی از ساختمانهایی که توسط معماران ساخته شده اند حس نیاز به خلوت و قلمرویابی بخوبی برآورده نشده است. یکی از دلایل اصلی نارضایتی از محیط ساخته شده، عدم تامین سطح مطلوبی از خلوت است. معیارهای خاصی چون خلوت، راحتی و کیفیت محیط را تحت تأثیر قرار می دهند و نیاز به آن در انسان، عمومیت دارد و همان طور که گفته شد به ارضای نیازهای دیگری ربط دارد. درواقع الگوی جاری رفتار نیازمند سطح مطلوبی از خلوت است و کیفیت محیط ساخته شده تا حدودی با میزان خلوتی که فراهم می آورد تعیین می شود (گروتر، 1389). عواملی کهبه صورت انواع انرژی های زیست محیطی به طور مستقیم و غیرمستقیم بر روان انسان تأثیر می گذارد:
1. ماوراءالطبیعه و کائنات (قابل دسترس نیستند) 2. مانترا و ودا (روشن بین ها توانسته اند آن ها را ببیند/حس کنند، بگیرند و به صورت صوت درآورند. بعد از مدیتیشن که ذهن خالی است مانترا و غیره گفته/شنیده می شوند و با آن انرژی کائنات ارتباط برقرار می کند). 3. تانترا و ماندالا (اشکالی هستند که می کشیدند و با چشم انرژیهایشان دریافت می شود). 4. وحی و الهام (با حس ششم) 5. کیهانی (با ضمیر ناخودآگاه در ارتباطند) 6. مذکر و مؤنث 7. افکار و اشکال 8. سیارات و کهکشان 9. طبیعت و زمین (حیوانات، گیاهان، آب، خاک و غیره) 10. جهت های جغرافیایی.
برای شکل گیری مبانی نظری معماری و چارچوب های طراحی، به مدلی از نیازهای انسان نیاز است تا پیچیدگی های رفتار آدمی را به گونه ای نظام مند توضیح دهد. نیازهای کالبدی انسان با توجه به عملکرد بنا توسط طراحان و با شناخت ضوابط، استانداردها و عملکردهای مشابه قابل تحقق است، اما در حوزه نیازهای روانی، طراح باید مدلی روانشناختی از نیازهای انسان را مبنای فعالیت خود قرار دهد. با توجه به موضوع و جهت گیری نوشتار حاضر، باید نیازهای روانی و کالبدی انسان و به دنبال آن رفتارهای متناسب با آن ها درطراحی بنا با رویکرد پایداری شناخته و دسته بندی گردد.
معماری واستو
دانش واستو، اصول هنری و نیز اصول علمی را شامل می شود که برای سادگی بیشتر، به این روش علم واستو نام نهاده شده است. درواقع، در این نظم هیچ تفاوتی بین علم و هنر وجود ندارد. مشاهده علمی دنیای تجربی، خود عملی تجربی است و برعکس این مورد نیز صادق می باشد. در یک سیستم عصبی یک دانشمند/هنرمند واستو، آشکارسازی و ظهور عالم هستی به عنوان یک عمل یکپارچه بدن-ذهن-قلب به طور کامل مورد تجربه قرار گرفته و درک می شود. بعد از آن، با چیره دستی به قوانین مناسب آشکارسازی اعمال می شود تا بتوان اشیای جدیدی خلق کرد تا بتوانند با تشدید (رزونانس) عمیقی همراه با ماتریس انرژی های کیهانی، ارتعاش داشته باشند.
حقیقت ساده علم واستو این است که ماده اولیه (سطح) انرژی خالص عالم هستی به عنوان مواد این عالم در سطح وسیع و به صورت بزرگ (درشت) آشکار می شوند؛ این کار با اعمال اکثر فرمول های اصلی صورت می گیرد. این علم براساس اصولی گسترش می یابد که اعلام می کند، هیچ تفاوت اساسی بین اشکال لطیف و بزرگ زندگی وجود ندارد. این امر یک فلسفه علمی در وحدت تمامی اشکال زندگی و برروی تمامی سطوح در تمام زمانها بوده و هدف غایی درک و اعمال قوانین واستو، تشخیص کامل الوهیت (الهیات) ذاتی (فطری) تمامی اشکال زندگی، است.
علم واستو [7] محدود به مذهب خاصی نیست و می تواند توسط هر مذهبی مورد استفاده قرارگیرد. در یک سطح بزرگ، معابد واستو هندوستان هستند که بیان عالی (در حد اعلا) علم واستو می باشند؛ به نظر می رسد که به خدایان و الهه های هندو اختصاص داده شده اند. درواقع، ما مدیون سنت های معنوی خانواده های شیلپی در جنوب هندوستان هستیم که کارهای بسیار زیادی برای حفظ این دانش می کنند اما علم واستو به خودی خود نه مذهبی و نه فرهنگی است.
براساس ماتریس انرژی عالم هستی ساختارهای واستو اتصالات درحال جنبش هستند. این ساختارها که به وسیله فرمول های فضا/زمان/نور که پایه و اساس ساختار معبد هستند، تولید می گردند، با بهترین و قوی ترین نیروها یا قوانین طبیعت، طنین اندازند. ساختمان معبد یک شکل گسترش یافته از نیروی زندگی اولیه قانون طبیعت یا خدا یا بذر داخل ساختار می باشد.
در علم واستو واژه «روح خالص» [8] یا «خودآگاهی خالص» ترجمه می شود. خودآگاهی خالص منبع تمام مواد می باشد. وایداناتا استپاتی[9] از آن به عنوان فضای صفر یاد کرده و آن را به عنوان خلایی که ماورای ذات و فطرت انسان است، تعریف می کند. ذات (فطرت) به طور تلویحی به وجود (موجودیت) انسان اشاره دارد. واستو راست گوشه پورشا ماندالا [10] نمونه انرژی که در داخل ماده در سطح دقیق ظاهر می شود را توصیف می کند. طرح (ماندالا) نظمی را بیان می کند که خودنگهدار است. شکل مکعبی اتم شکلی با علم هندسه پارامانو مربوط به واستو می باشد. اتم مکعبی شکل، پایه ساخت بلوک عالم هستی است. این نمونه راست گوشه ازنظر علم هندسه، مرکز آشکارسازی هاست. این مورد علم هندسه، سکوت است. در مرکز پارامانو، رشته ای از نور وجود دارد: براهما سوترا [11]. این نور، رقصی از خداوند شیوا [12] است.
مردم فکر می کنند که ساخت یک خانه یا مسکن، راحت و ساده است ولی ساخت و ساز با آجر و ملات نیازمند برنامه ریزی دقیق، قبل و در طی عملیات ساختمانی است و دارای ابعاد مختلفی است که باید رعایت شود. حتی موقعیت درها (به ویژه در جلویی) و پنجره ها و جهتی که ورودی خانه باید در آن تعیین شود، از اهمیت به سزایی در خوشبختی و سعادت مالک و ساکنین خانه برخوردار است. موقعیت واستو پروشا و جهت عناصر طبیعی در دیاگرام زیر نشان داده شده است. آن، پنج عنصری که توسط خالق (خداوند براهما) در این جهان آفریده شده اند را نشان می دهد.
شکل 1 دیاگرام موقعیت واستو پروشا و جهت عناصر طبیعی
در شکل 1، دیاگرام ماندلای واستو، موقعیت کاربری های مختلف نظیر آشپزخانه، اتاق خواب، حمام و غیره را نشان می دهد که در ساخت یک خانه و تجهیز آن باید رعایت شوند. دانشمندان و فرزانگان، ایده های زیبا و دقیقی را برای ساخت خانه ها، معابد، سدها، شهرها و غیره منطبق بر اصول واستو ویدیا ارائه داده اند و با رعایت آن ها می توان بدون هیچ زحمت و مشکلی در زندگی، خوشحال و سعادتمند بود. قبل از شروع ساخت یک خانه، منطبق بر ستاره تولد و ازدواج مالک خانه، موارد زیر باید تعیین شوند: روزی فرخنده برای شروع کار، جهتی که (جنوب، شمال، شرق یا غرب) ورودی باید در آن ساخته شود، مکان آشپزخانه، اتاق خواب و غیره. همه این جزئیات و اصول پانچنگا [13]، قابل دسترس هستند.
خالق جهان با پنج عنصر به نامهای هوا، آتش، آب، خاک و اتمسفر، برهما می باشد. معلم خورشید، نور ماه، آهن، بیانگر پنج عنصر تشکیل دهنده جهان هستند. در کنار عناصر فوق، کسب ثروت (عنصر ششم) و شفافیت، وضوح و روشنی (عنصر هفتم) نیز مسئول حیات همه موجودات زنده روی زمین و سعادت آن ها هستند.
خورشید، خداوند جهان در وسط، بودا در سمت چپ او روشنی و شفاعت و در سمت راست او، مسیر سیارات دیگر را تعیین کرده و هدایت می کنند: سرویس کیهانی گره قمری صعودی [14] در پایین و گره قمری نزولی [15] دقیقاً مخالف صلح، هر دو در یک جهت و موقعیت هستند.
«بدن، معبد خداست و روح، خدای مطلق است. » (اسکانداُپانیشاد، 10 میلادی). امروزه مشخص شده است که اگر ساخت سازه ها بر اساس قوانین ماندلای واستو پروشا انجام شود، سلامت ساختمان تضمین خواهد شد و به این ترتیب می توان از سلامت اهالی خانه نیز محافظت نمود. واستو پروشا، به معنی زمینه کنونی پلان سایت یا پلان یک مکان می باشد. آقای استاپاتی، می گوید: واستو یک ارگانیسم زنده است. در هنگام بررسی این جمله، من به عبارت زیر برخورد کردم: زمین متحرک و غیرمتحرک و اتمسفر آن شامل پنج عنصر اصلی خاک، آب، آتش، هوا و اتر می باشد. گفته می شود آنچه در یک مولکول به دست می آید در جهان نیز به دست می آید. ما می توانیم به دلایل زیر با این جمله، موافق باشیم:
واستو پروشا، گفته می شود که با صورتش برروی زمین قرار گرفته و شکم او زمین را لمس می کند. سر او در جهت شمال شرقی و پاهایش در جهت جنوب غربی قرار دارند. نقطه فشار، یا همان چاکرای ریشه [16] در بدن ما، در پایین قرار دارد. چاکرای ریشه به معنی عنصر زمین یا خاک می باشد. پایه [17] برای چاکرای ریشه باید ثابت و استوار باشد. بر این اساس، چنین توصیف می شود که بخش جنوب غربی ساختمان باید بگونه ایی ساخته شود که قابلیت تحمل وزن سنگینتر را داشته باشد. حتی با توجه به چرخه اتمسفری، بخش جنوب غربی، گرمای بیشتری را دریافت می کند؛ بنابراین، توصیه می شود که دیوارهای موجود در این جهت، ضخیم تر ساخته شوند.
چاکرای خاجی [18] در بدن، پایین تر از معده و در نزدیکی دو کلیه قرار دارد و به عنصر آب مربوط می شود. منطبق بر ماندلای واستو پروشا، موقعیت این چاکرا، جنوب و غرب است. لذا، این بخش برای قسمتهای مرطوب نظیر حمام و غیره توصیه می شود که باید در این جهت ساخته شوند. آن برای فاضلاب [19] مناسب می باشد.
چاکرای شبکه خورشیدی [20] در ناف و وسط بدن قرار دارد. این چاکرا به انرژی/آتش مربوط می شود. لوتوس، درواقع پایه و اساس حالت انجام یوگا [21] یا جایگاه خالق [22] است. در نتیجه، این ناف است که خدای براهمن را به اجداد یا زندگی متصل می کند؛ بنابراین، چنین توصیف می شود که برای نگهداری از این مکان خاص، آن باید خالی و بدون سکنه باشد. لذا، مربع مرکزی در یک ساختمان باید به سمت آسمانها، باز باشد. باور بر این است که واستو پروشا، از طریق این فضای باز تنفس می کند.
چاکرای قلب [23]، نزدیک قلب است. آن به اتمسفر یا هوا مربوط می شود. هوا توسط ریه ها در بدن تنظیم می شود.
چاکرای گلو [24]، گفته می شود که در گلو قرار دارد. حفره ایی در گلو که بیانگر عنصر اتر می باشد. سر واستو پروشا در جهت شمال شرقی قرار دارد. این جهت به فضا مربوط می شود. از نظر جوی، این بخش سردتر است؛ بنابراین، توصیه می شود که اتاق عبادت یا هر جسمی در این جهت قرار بگیرد.
شکل 2 محل دقیق قرار گرفتن ارگان ها در بدن انسان و تطابق موقعیت آن ها نسبت به ماندلای واستو
اندامهای زیرین واستو پروشا (بجزء مواردی که در بالا به آن ها اشاره شد) نیز به سازه ساختمان متصل می شوند. کبد[25] ارگانی مهم برای هضم و گوارش محسوب می شود. کبد در طرف جنوب غربی بدن قرار دارد. لذا، اتاق پخت و پز یا آشپزخانه در این جهت قرار داشته باشد، زیرا آن به آتش مربوط می شود. اولین اشعه های خورشید در آغاز روز به این سمت تابیده می شوند. آلودگی جمع شده در طی شب نیز توسط اشعه های خورشید، جمع و رفع می شود. البته با توجه به این نکته ممکن است پیشنهاد شود که مکان آشپزخانه در سمت جنوب شرقی واقع شود.
شمال غربی، گفته می شود که این قسمت تحت کنترل هوا می باشد. ارگانهایی نظیر معده، طحال و مقعد واستو پروشا در این بخش قرار دارند. توصیه می شود که انباری در این قسمت قرار بگیرد. طحال، برطبق علم پرشکی، کار ذخیره سازی و تصفیه خون را در بدن بعهده دارد. لذا توصیه می شود که گیاهان دارویی در سمت شمال غربی کاشته شوند. دلیل این توصیه آن است که به این ترتیب ساکن خانه می تواند عطر خوش گیاهان موجود در هوا را استنشاق نماید. جنوب شرقی در تصرف ماه و الهه خیرخواهی[26] است. ماه کنترل کننده ذهن است و الهه خیرخواهی، نماد مادر و ذهن است. سستی و بی مایگی، طبیعت ذهن است. اگر الهه خیرخواهی، مالک نگهداری از خانه بشود، مکان او همانند خانم خانه در این جهت می باشد. اتاق پخت و پز نیز باید در این جهت باشد. شمال شرقی در تصرف گره قمری نزولی و ثبت سوابق کامل از اعمال انسان بر روی زمین است. می باشد؛ بنابراین توصیه می شود که امور مربوط به بررسی حسابها و مخارج و همچنین انباری در این جهت واقع شود. جنوب غربی تحت کنترل گره قمری صعودی، تمایلات و آرزوها یا عشق می باشد. لذا، اتاق خواب باید در این جهت واقع شود (به شکل 2رجوع کنید).
نتیجه گیری
زندگی در مکآن های اقامتی که با استفاده از علم واستو ساخته شده اند، این فرصت را برای ما فراهم می کنند که در ارتباط با طبیعت و انرژی کیهانی زندگی کنیم. زمانی که در چنین سازه ای زندگی می کنیم، نه تنها صرفاً ما هستیم که خود را در پناه یک ساز ه آسوده و زیبا قرار می دهیم، بلکه با یک رابطه خودآگاه گونه با انرژی کیهانی زندگی می کنیم. این رابطه خودآگاه گونه نیازمند یک رسمیت یا احترام مشخصی در ارتباط با چگونگی زندگی کردن ما در این سازه دارد. سکونت در چنین سازه هایی به وجود شادمانی پایدار در زندگی، شکرگزاری و تکریم قوانین طبیعت، می تواند منجر شود. در این رابطه، طبیعت وجود خود ما نیز مورد تکریم قرار گرفته و به وسیله ارتباطمان با این سازه، متعادل می شود.
مولف: علی مزارعی، کارشناس ارشد معماری داخلی، طراح صنعتی، مدرس دانشگاه آزاد تهران، مدیرمسئول نگارخانه شَلمان
منابع و مواخذ
ت. آندو، (1381)، شعر فضا، ترجمه: م. شیرازی، تهران: گام نو.
ع. ا. دهخدا، (1377)، لغت نامه، ج 1 تهران: دانشگاه تهران.
ا. سید صدر، (1380)، معماری، رنگ و انسان، تهران: آثار اندیشه.
ح. عمید، (1388)، فرهنگ فارسی عمید(یک جلدی(، تهران: نشر فرهنگ نما.
م. فراست، (1386)، فرهنگ واژگان فارسی سره، مشهد: پاندا.
م. کعبی پور، (1384)، تاریخ عناصر چهارگانه در دوران باستان، تهران: فرهنگستان هنر.
ی. ک. گروتر، (1389) زیبایی شناختی در معماری، ترجمه: دکتر جهانشاه پاکزاد، عبدالرضا همایون، چاپ پنجم، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
پ. ویلز، (1375)، رنگ درمانی، ترجمه: مرجان فرجی، تهران: درسا.
واستو؛ معماری و نجوم، گایاتری دوی واسودو، ترجمه علی مزارعی، دهلی: انتشارات متیل بناریسیداس، 1397.
معماری واستو، دکتر گناپاتی استاپتی، ترجمه علی مزارعی، کالیفورنیا: انتشارات مایکل بوردن، 1397.
ن. براتی، (1382)، بازشناسی مفهوم خانه در زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، فصلنامه خیال، جلد شماره 8، صفحه 24.
[1] Holistic approach
[2] واژه خانه از مسکن و سایر کلمات مشابه برای توصیف جنبه های فرهنگی سکونت گاه آدمی در معنای مورد نظر در این پژوهش مناسب تر است. زیرا خانه در زبان فارسی به معنای بنا و ساختمان، کلیت واحد مسکونی و هم به معنای درون سکونتگاه و روح معنایی حاکم بر سکونتگاه انسانی است. از این رو، ما این واژه را تنها برای خانه ی خدا به کار می بریم. در حالی که مفاهیم مسکن، سکونتگاه، زیستگاه و امثال آن را برای توصیف محل سایر موجودات به کار می بریم.
[3] مالینوفسکی از متبحرترین مردم شناسان به شمار می رود و رویکرد بسیار روشمند و نگرشمند او در مطالعه نظام های اجتماعی مورد توجه بوده است. او را معمولاً نخستین کسی می دانند که انسان شناسی را با تجربه زندگی روزمره در میان مردم موضوع مطالعه آمیخت و بر اهمیت مشاهده نزدیک و مشارکتی و ارتباط روزمره با جوامع مورد مطالعه تأکید داشت. مالینوفسکی ریشه فرهنگ را خانواده می دانست که انتقال تجربیات و آموزش را ممکن کرده و پیدایش تابوی سنگین زنای با محارم را برای حفظ خانواده ضروری می دانست.
[4] Georg Simmel (1858-1918)، جامعه شناس آلمانی و فیلسوف نوکانتیاست که از پیش گامان جامعه شناسی به شمار می رود. وی خالق مکتبی در جامعه شناسی به نام جامعه شناسی صوری است و معتقد است باید امور اجتماعی را خالی از محتوا بررسی کرد و به فرم ها (صورت های) امور اجتماعی اهمیت می دهد. (دانشنامه ویکی پدیا، 1397)
[5] هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو، نظریه آبراهام مزلو نظریه پرداز کلاسیک مدیریت، در مورد نیازهای اساسی انسان است. این نظریه از نظریه های محتوایی در مورد انگیزش به شمار می آید. نظریه های محتوایی چیستی رفتارهای برانگیخته را شرح می دهند و به طور عمده با آنچه در درون فرد یا محیطش می گذرد و به رفتار فرد نیرو بخشیده سروکار دارد. به اعتقاد مزلو نیازهای آدمی از یک سلسله مراتب برخوردارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار می گیرد. در این نظریه، نیازهای آدمی در پنج طبقه زیستی، امنیتی، اجتماعی، احترام، خودشکوفایی و خودانگیزشی قرار داده شده اند.
[6] Interior design illustrated
[7] یک سیستم سنتی هندو از معماری است که به معنای واقعی کلمه به «علم معماری» ترجمه می شود. این متون موجود در شبه قاره هند است که اصول طراحی، طرح، اندازه گیری، تهیه زمین، ترتیب فضا و هندسه فضایی را توصیف می کنند.
[8] Soonyambara
[9] Ganapati Sthapati
[10] Purusha Mandala طراحی هندسی متافیزیکی جهان هستی که در آن کل مفهوم Vastu Shastra هستند بر آن استوار است. اعتقاد بر این است که Vastu purusha در کیهان غرق شده است که انرژی را به گونه ای تنظیم می کند که سرش در جهت شمال شرقی استوار است که تفکر متعادل را نشان می دهد؛ بدن پایین تر رو به جنوب غرب که نشان دهنده قدرت و استحکام. ناف او در مرکز زمین قرار دارد که نشان دهنده آگاهی و تقدس کیهانی است؛ دست او چهره شمال غرب و جنوب شرقی است که نشان دهنده انرژی است.
[11] The Brahama Sutra
[12] Nataraja
[13] Pancanga یک تقویم و هنجار هند است که به دنبال واحدهای سنتی نگهداری زمانست و تاریخ های مهم و محاسبات آنها را در قالب جدولی ارائه می دهد. آنها پیش بینی های پدیده آسمانی مانند گرفتگی های خورشیدی، پیش بینی آب و هوا و همچنین رویدادهای عادی را پیش بینی می کنند. ستاره شناسان با پانچنگام مشورت می کنند تا تاریخ های مراسمی برای مراسم عروسی، ادغام شرکت ها و سایر فعالیت های مذهبی را تعیین کنند.
[14] Rahu
[15] Ketu
[16] Muladhara Chakra
[17] adhistnana
[18] Svadhisthana Chakra
[19] utsarjana
[20] Manipura Chakra
[21] asana
[22] adhisthana Brahma
[23] Anahata Chakra
[24] Visuddha Chakra
[25] Yakrt
[26] Parvati همسر شیوا و الهه خیرخواهی
راه های ارتباطی: اینستاگرام | کانال تلگرام | فیس بوک | تماس با ما |