خلاصه: شرکت های تولیدی کوچک دارایی های نا محسوس قابل ملاحظه ای دارند ولی نوعاً از منابع و سرمایه محدودی برای تولید و بازاریابی برخوردارند. به علاوه بازار محصولاتشان دائم در حال تغییر و جهانی شدن است به گونه ای که توانایی آنها در به دست آوردن و اداره منابع کمیاب به منظورحفظ بقایشان با وجود تمام این محدودیت ها، به نظر می رسد نرخ شکست کسب و کارهای کوچک نسبت به آنچه که پیش تر تصور می شد کمتر شده است.
شرکت های تولیدی موفق، دارای ویژگی هایی هستند که آنها را از شرکت های ناموفق متمایز می کند و به آنها اجازه می دهد که در محیط بازار به مدت طولانی تری دوام آورند. آنها در زمینه بهبود مستمر کیفیت محصولات، خدمت رسانی به مشتریان، پرداخت دستمزد به کارکنان و آموزش کارکنان، ممتاز شده اند. شرکت های تولیدی موفق به طور طبیعی از یک سیستم بازرسی پیش، حین و بعد از فرآیند تولید استفاده می کنند. به هر حال بنتلی (Bentley،2003) پیشنهاد می کند که شرکت های کوچک باید از تکنیک های تولیدی مانند شش سیگما و ایزو 9000 برای عملکرد موفق و بهبود کیفیت خود بهره برداری کنند. شرکت های تولیدی موفق روابط دوستانه خود را با مشتریانشان گسترش داده، نسبت به شرکت های بزرگ، توانایی بیشتری به سازگار کردن خود با علایق مشتریانشان دارند. شرکت های تولیدی کوچک موفق، دارای امتیاز رقابتی هستند که به آنها اجازه می دهد که موقعیت خود را دربازار با تغییر در آمیخته محصولات، برای برآوردن نیازهای مشتریان مستحکم کنند. پلهام (Pelham،2000) دریافت که شرکت های تولیدی بازارگرا اجراکنندگان بهتری بوده اند؛ به خاطر اینکه به بازخوردهای منفی مشتریان، تنوع فعالیت های رقابتی و مشتریان زودتر پاسخ داده اند. از یک جهت خدمت رسانی خوب به مشتریان مهم است اما از طرف دیگر شرکت های تولیدی بایستی با فراهم کردن مواد اولیه با کیفیت و اطلاعات موجود برای کارکنانشان، آنها را شاد و راضی نگه دارند. ارتباطات به اندازه عملکرد خوب شرکت، مهم است. دوسن هاچ (Dossenhach، 2005) نیاز به روابط خوب کارکنان را تأیید می کند و بیان می دارد که موفقیت شرکت های تولیدی، به وحدت نظر کل شرکت که از طریق ارتباطات باز، همبستگی و قدرتمندی کارکنان حاصل می شود، بستگی دارد [1].
نوآوری:
نوآوری چیست؟ ازیک نظر: نوآوری یک نظام مدیریتی است که بر رسالت سازمان تأکید دارد، به دنبال فرصت های استثنایی است و تعیین می کند که آیا مناسب مسیر استراتژیک سازمان است یاخیر، معیارهای موفقیت را معلوم می کند و نیز به دنبال فرصت های جدید است. دراکر براین باور است که نوآوری موفق مستلزم کارسخت متمرکز و هدفمنداست. نوآوری یک عامل اساسی در ایجاد رقابت در سطح جهانی است که منجر به رشد سازمانی می شود، موفقیت آینده را در بر دارد و همانند موتوری است که به شرکت ها اجازه می دهد دراقتصاد جهانی از کارآیی مستمری برخوردار شوند. پورتر و استرن (Porter & Stern) بیان کردند که شرکت ها بایستی بتوانند جریانی ازمحصولات و فرایندهای جدید را ایجاد کرده، تا ازتکنولوژی بیشتری استفاده کنند و در عین حال در جهت ماندگاری و دوام خود گامی به پیش نهند. دراکر با تأکید فراوان اظهار داشته که هرسازمانی نیاز به یک توانایی و مهارت اساسی دارد و آن نوآوری است. نوآوری یک ماجرای چند وجهی است.
ماراولاکیس (Maravelakis) نوآوری های سازمانی را براساس محصول، فرایند و نوآوری های اجرایی بررسی کرده است. پژوهشگران دریافتند که اکثر تحقیقات در زمینه نوآوری، برنوآوری محصول درشرکت های تولیدی تأکید دارند. از دیدگاه سازمانی، موفقیت واقعی نوآوری در بازار اتفاق می افتد.
ایجاد معیارهای بازاریابی نوآورانه برای کمک به شرکت ها در انتقال عقاید و محصولات خوب به سمت فروش و درآمد و عایدی مناسب، لازم و ضروری است. تغییر قوانین و مقررات مربوط به نوآوری استراتژیک، عامل کلیدی موفقیت بسیاری ازمدیران بازار بوده است. به علاوه، شرکت ها باید تلاش کنند تا فرهنگ مناسب، ساختار، محرک ها، سیستم ها و فرایندهای مناسبی را که منجر به تسهیل نوآوری می شوند پدید آورند. گفتنی است که نوآوری الزاما منجر به فروش بیشتر شرکت نمی شود. (Yeh-yun &Yi-chiy،2007:116)
نوآوری در شرکت های کوچک و متوسط:
انواع نوآوری عبارتند از: تکنولوژیکی، بازاریابی، اجرایی و استراتژیک.
نوآوری های تکنولوژیکی به عنوان ایجاد تغییرات در محصول، فرآیند یا خدمات معرفی می شوند. نوآوری های بازاریابی شامل معرفی یک نام تجاری جدید، کسب بازارجدید و رویکردهای جدید در فروش هستند. نوآوری های اجرایی به تغییر در ساختار سازمان یا فرایندهای اجرایی مربوط می شود و نوآوری های استراتژیک بر معیارهایی برای ایجاد یک مزیت رقابتی دائمی و تجدید قوانین رقابتی تأکید دارند. گومینگز و پارامیتا (Cummings & Paramita) بیان کردند که هر اندازه یک سازمان بزرگ تر باشد، کارآیی و اثر بخشی آن هم بیشتر است ولی با توجه به سن شرکت، شرکت های جوان تر نوآورتر هستند. اما پژوهشگران گزارش کردند که شرکت های تولیدی کوچک و متوسطی که به ثبت رسیده اند تمایل بیشتری به افزایش آگاهی درباره نوآوری دارند. همچنین گفته شده که سن سازمان عموما ارتباط مثبتی با عملکرد آن دارد (دراینجا منظور ازاندازه شرکت، تعداد کل کارکنان شرکت است).
شرکت های تولیدی کوچک و متوسطی که دارای سرمایه گذاری های خارجی بوده اند، عملکرد بهتری در رابطه با فروش داشته اند. رقابت، دریک محیط بین المللی باعث می شود که شرکت برای داشتن خلاقیت و نوآوری بیشتری به چالش بیفتد، زیرا امروزه نوآوری کلید اصلی برای ماندن در صحنه رقابت است. جهانی شدن برای بعضی از شرکت های تولیدی کوچک و متوسط که فاقد نیروی انسانی کافی، منابع مالی، مهارت در زبان و چشم انداز بین المللی هستند، یک امر هولناک و دلهره آور است. هم ویژگی های مبتنی براستراتژی و هم عوامل مرتبط با رقابت، تأثیر مستقیم بر نوآوری سازمانی دارند (Yeh-yun &Yi-chiy،2007:119-121).
استراتژی های ویژه هر شرکت و اجزای اصلی مرتبط با رقابت در زمینه نوآوری، به دو دسته عوامل داخلی و خارجی تقسیم می شوند. اینگونه به نظر می رسد که ویژگی های استراتژیک خاص، قدرت نوآوری را افزایش می دهند. به طور کلی فرض براین است که بازار مداری، آموزش و سیاست تکنولوژی، رفتار نوآورانه شرکت را افزایش می دهد. علاوه براین ویژگی های داخلی، عوامل محیطی هم به عنوان اجزای اصلی رفتار نوآورانه شرکت مورد بررسی قرار می گیرند. ویژگی های مربوط به رقابت، مانند: تمرکز صنعتی و موانع ورود به بازار به طور مستقیم بر نگرش سازمان درمورد نوآوری محصول تأثیر می گذارند. نوآوری سازمانی به طور کلی یک پدیده تک بعدی است که تمایل شرکت را به ایجاد و اجرای انواع مختلف نوآوری ها، مانند تکنولوژیکی، اجرایی، محصول و فرآیند بیان می کند (salavouet، al،2004:1093).
نتیجه گیری:
پژوهشگران براین باورند که شرکت های تولیدی کوچک و متوسط درزمینه نوآوری خلاق تر از شرکت های بزرگ هستند. مزایای نسبی آنها درمقایسه با شرکت های بزرگ درزمینه نوآوری، قابلیت انعطاف پذیری و سرعت واکنش آنهاست. در نتیجه این شرکت ها معمولا به خاطر قابلیت های نوآورانه شان، نقش اقتصادی و اجتماعی با ارزشی را ایفا می کنند. شرکت های کوچک و متوسط می توانند از تمرکز سنتی برای محصول فاصله بگیرند و با به کارگیری تکنولوژی جدید در توسعه نوآوری محصول گام بردارند. به طور کلی شرکت هایی که در محیط هایی با رقابت بالا عمل می کنند، تمایل دارند نوآوری بیشتری در محصولاتشان داشته باشند. اگر با دید وسیع تری نگاه کنیم، خواهیم فهمید که عوامل محیطی هم بر نوآوری سازمان اثرمی گذارند. بنابراین به نظر می رسد که گرایش به سمت نوآوری های محصول به ساختار رقابتی که شرکت در حوزه خود عمل می کند بستگی دارد. به این ترتیب سیاست هایی که در جهت کاهش تمرکز و برداشتن محدودیت ها اعمال می شود، با توجه به عملکرد و نوآوری در شرکت های کوچک و متوسط، منجر به ارزش افزوده خواهدشد.
جدای از استراتژی بازار مداری و ساختاری های رقابتی، ویژگی های شرکت هم نقش مهمی در به کارگیری نوآوری دارد. به طور کلی اندازه، سن، میزان تملک بازار و مقدار تولید هم از جمله عوامل تعیین کننده مهمی در نوآوری سازمانی به شمار می روند. شرکت های نوآور کوچک تر وجوان تمایل دارند در زمینه پذیرش خلاقیت محصول نوآورانه تر باشند. نتایج حاصل از تحقیقات یه یون لین و یی چی چر نشان می دهد که تمرکز استراتژیک بر ایجاد یک بازار قوی و مبتنی بر آموزش در ارتقای نوآوری محصولات در شرکت های کوچک و متوسط، با ارزش خواهد بود. بنا بر این به منظور توسعه نوآوری محصول، تأکید بر بازار و آموزش، به جای تکیه بر به کارگیری تکنولوژی مناسب تر است.
منابع
1- ملکی نژاد، امیر: تحلیلی بر نقش صنایع کوچک و متوسط در توسعه اقتصادی، فصلنامه راهبرد یاس، شماره 8، زمستان 1385،ص141.
2- علی احمدی علیرضا، فتحیان بروجنی، محمد، حورعلی، منصوره، حورعلی، مریم: چالش ها و راهکارهای برای توسعه تجارت الکترونیکی بنگاه های کوچک و متوسط ایران. فصلنامه مدیریت فردا، شماره 5،6 بهار و تابستان 1383، ص99
3- Deros، Baba md، Sha’ri Mohd ysof، and Azhari md salleh،(2006)،"a Benchmarking implementation framework for automotive manufacturing SME "،Benchmarking An International Journal Vol. 13 No. 4، pp.396-430.
4- Lin، Carol.Yeh-Yun and yi-chiy. Cher، Mavis،(2007)، "Does innovation lead to performance? And empirical study of SMEs in Tawian"،Management Research News Vol.30 No.2،pp.115-132.
5- Sylvie Chetty، Campbell-Hunt، Colin (2003)،"Paths to internationalization among small to medium sized firms"،European journal of marketing Vol.37 No.5/6،pp.796-820.
6- Salavou، h.، Baltasand، G. and Lioukas، s. (2004)،"Organisational innovation in SME"،Euroupean journal of marketing Vol. 38 No. 9/10، pp.1091-1112.
7- Kim، kee،s، Tami،l.knotts، and Stephen c.jones، (2006)، "Characterizing vaiability of small manufacturing enterprises(SME) in the market"، Expert systems with Applications 34(2008)، pp.18-134.
نویسندگان:
دکتر پیمان غفاری آشتیانی: عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی - واحد اراک
فاطمه پیرمحمدی: دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی
برگرفته از ماهنامه تدبیر
راه های ارتباطی: اینستاگرام | کانال تلگرام | فیس بوک | تماس با ما |