هم نام و هم تاریخ پرفراز و نشیب شرکت HP دربردارنده و یادآورنده نقش و اثر دو شخصیت موثر و مدیر موفق قرن بیستم است که در پی ریزی تحولات و سرعت دادن به روند تغییرات برای ورود به عرصه الکترونیک و رایانه جایگاه ویژه دارند. ویلیام (بیل) هیولت و دیوید پکارد هر دو دانشجوی رشته مهندسی برق دانشگاه استنفورد بودند. دو دانشجوی ممتازی که از قضا در درس پروفسور فرد ترمن استاد برجسته استنفورد با هم آشنا شدند و تحت نظارت و هدایت او قرار گرفتند. آنها در سال های پایانی دانشگاه بر روی ساخت یک منبع ساده دقیق سیگنال های فرکانس پایین یعنی نوسان ساز صدا کار می کردند؛ همان چیزی که بعدها به عنوان اولین محصول شرکت آنها به بازار عرضه شد. گرچه پس از فراغت از تحصیل، دیوید پکارد مدتی در جنرال الکتریک مشغول کار شد اما مجددا نزد پروفسور ترمن برگشت و در آزمایشگاه او مشغول به کار شد و خیلی زود با توصیه و تشویق او، به همراه دوست صمیمی و هم دوره ای خود، ویلیام هیولت کسب و کار تازه ای را راه انداختند. آنها برای نام گذاری شرکت که HP یا PH باشد سکه به هوا انداختند و بدین ترتیب در سال 1939 میلادی تنها با سرمایه 538 دلار و کار در محل یک گاراژ، فعالیت شرکتی آغاز شد که امروزه در سطح بین المللی، مدرن ترین تجهیزات فناوری اطلاعات را تولید می کند.
هیولت و پکارد برای شروع کارشان، گاراژ منزل اجاره ای خود را به کارگاه تبدیل و ساخت تجهیزات الکترونیکی را دنبال کردند؛ گاراژی که اگر یک ماشین در آن پارک می کرد کار متوقف می شد! این گاراژ هم اکنون نه تنها به عنوان محل تولد شرکت HP، بلکه به عنوان خاستگاه و نماد تاریخی محل تولد دره سیلیکون بزرگ ترین منطقه فناوری کالیفرنیا و قطب صنعت الکترونیک در دنیا شناخته می شود. در حقیقت، HP اولین شرکت دره سیلیکون بود. اولین مشتری شرکت، استودیوهای والت دیسنی بود که هشت نوسان ساز از آنها برای توسعه سیستم ابداعی صوتی خود در فیلم فانتاسیا خریداری کرد. یک سال بعد کارکنان شرکت به 10 نفر و فروش به 34000 دلار رسید و آنها گاراژ را توسعه دادند. وقتی در سال 1947 میلادی شرکت آنها به عنوان شرکت ساخت تجهیزات الکترونیکی و اندازه گیری و تست به ثبت رسید، در آمدی بالغ بر 679000 دلار داشت.
در حین جنگ جهانی دوم، هیولت به خدمت وظیفه رفت و کار اداره شرکت به عهده پکارد بود. در این مدت شرکت پیشرفت کرد و کارکنان آن از 17 نفر به 250 نفر رسیدو صدها محصول تولید می کرد. سال 1965 میلادی تعداد کارکنان به 7500 نفر و محصولات به 1500 نوع رسید. در سال 1989 میلادی شرکت با 82000 نفر پرسنل و تولید 10000 نوع محصول، 30 میلیارد دلار فروش سالانه داشت. در سال 1997 میلادی درآمد شرکت با 121900 نفر پرسنل به 42/9 میلیارد دلار بالغ گشت. هم اکنون این شرکت با 140000 نفر پرسنل و بازار 62 میلیارد دلاری و حضور در 140 کشور جهان، یکی از قدرتهای اصلی صنعت رایانه محسوب می شود.
شرکت HP ابداعات زیادی در مورد محصولات مختلف نظیر ژنراتورهای نوسان ساز و سایر تجهیزات الکترونیکی به نام خود به ثبت رسانده است. شرکت محصولات متنوعی را طی این 60 سال به بازار عرضه کرده است که از آن جمله می توان به ابداع و عرضه انواع چاپگر لیزری جوهر افشان در دهه 80 میلادی و ابداع و عرضه رایانه های شخصی «صفحه تماسی» اشاره کرد. اما شرکت HP علاوه بر اینها، به دلیل توانایی در راهبری خوب کارکنان و تأثیر مثبت بر اجتماع، به عنوان یک مدل موفق از مدیریت شرکت مطرح است. این مدل موفق برای کسب و کار و فرمول جذاب برای موفقیت، از همان ابتدا الگوی تمام عیار سایر شرکت های دره سیلیکون شد. باید اذعان کرد که بسیاری از شرکت هایی که امروزه در زمینه کسب و کار رایانه فعالیت می کنند با دست انسان هایی اداره می شوند که در شرکت HP رشد کرده اند و راه و روش هیولت و پکارد را می شناسند؛ از آن جمله است استیووزیناک که یکی از کارکنان HP بود و اساسا مدل رایانه اپل I را او برای HP پیشنهاد کرد و سپس از شرکت جدا شد؛ و یا استیوجابز که شرکت رایانه ای اپل را تأسیس کرد. مدل مدیریتی و راهبردی HP که متکی و متعهد به نوآوری، مشتری مداری و ارتباطات است راه HP نامیده می شود؛ مدلی که با وجود بیش از 60 سال فعالیت و تغییرات مداوم، هنوز موفق باقی مانده است، درحالی که در این مدت شرکت های بسیاری مضمحل شده اند.
اصول این رویکرد مدیریتی در میراث مکتوب دیوید پکارد یعنی کتاب "راه HP؛ چگونه هیولت و من شرکت خود را ساخته ایم" ارائه شده است. پایه های مدل عبارت است از:
- اعمال مدیریت از طریق حضور در محل انجام فعالیت ها و نظارت برآنها؛
- تمرکز بر رضایت کارکنان به عنوان منبع موفقیت شرکت؛
- وجود ارتباط باز بین مدیران و کارکنان
به هر روی هیولت و پکارد با فکر و همت خود در تأسیس و اداره شرکت HP، محیطی را آفریدند که همگان باور کردند که می توان کار را از یک شرکت کوچک آغاز و با آموزش مناسب کارکنان، آن را به یک شرکت بزرگ و موفق تبدیل کرد. آنها همواره سعی می کردند محصولی بسیار کیفی عرضه کنند و فرهنگ صداقت را در عرصه سازمان بگسترند و ایده های جدید را بیابند. همین روحیه سبب شده که امروزه بیش از 30 درصد نمونه ها و تجهیزات صنعت رایانه که در حال آزمایش برای بهره برداری است از شرکت هایی باشند که در این فضا رشد یافته اند؛ فضایی که بیش از 60 سال عرصه شدید رقابت ها بوده است.
مدیر عامل فعلی شرکت، خانم کارلی فیورینا که یکی از مدیران زن موفق جهان است راه HP را چنین توضیح می دهد: هیولت و پکارد می دانستند که راز حقیقی موفقیت آنها نه در طرح ها و محصولات و برنامه هایشان بلکه کارکنانشان بود. آنها فهمیدند که اگر شما کارکنان را باور کنید و به امیدشان باور داشته باشید و در رویاهایشان مشارکت کنید و بگذارید به طور کامل از استعدادهایشان استفاده کنند، آنها می توانند کارهای بزرگی انجام دهند. این همواره همان راز راه HP بوده و خواهد بود. ویژگی راه HP، نوآوری، صداقت، درستی و احترام است.
دیوید
زندگی پکارد:
پکارد در سال 1912 میلادی در کلرادو زاده شد. پدرش وکیل و مادرش معلم دبیرستان بود و هر دو تحصیل کرده دانشکده کلرادو. او خیلی زود علاقه خود را به علم و مهندسی نشان داد؛ تجربه منفجر کردن اشیاء! به همین جهت یک بار نزدیک بود انگشتان خود را از دست بدهد! پس از آن آرام تر شد و به ساخت رادیوهای دستی به عنوان یک تجربه ایمن تر روی آورد. در دبیرستان در همه چیز برتر بود: انجام تکالیف مدرسه، ورزش و رهبری. طی چهار سال رئیس کلاس بود؛ رئیس مرکز بسکتبال و فعال و پیروز در انواع ورزش های دو و میدانی. او ریاضی و علوم را بهتر از معلمانش می دانست.
در سال 1930 در رشته مهندسی برق دانشگاه استنفورد مشغول تحصیل شد. در آنجا نیز به فعالیت های ورزشی ادامه داد و مرد سال رشته فوتبال و بسکتبال دانشگاه شد. اما در اواخر دانشگاه ناگهان ورزش را کنار گذاشت و بیشتر بر روی درس تمرکز کرد. در دانشگاه با دانشجوی دیگر مهندسی برق یعین ویلیام هیولت- که هر دو از دانشجویان ممتاز پروفسور ترمن بودند- آشنا شد و همین آشنایی به تأسیس شرکت HP انجامید. او همواره دو واقعه را در زندگی خود موثر میدانست. اولین واقعه شرکت در تور آشنایی با دانشگاه استنفورد در سال 1929 میلادی بود که تصمیم او را برای ورود به این دانشگاه راسخ کرد.
دومین واقعه آشنایی با پروفسور ترمن در دانشگاه بود. پکارد خود میگوید: این فرد بود که آتش علاقه مرا به الکترونیک شعله ور ساخت و همو بود که بعدها من و هیولت را تشویق کرد که برای خود دنبال کسب و کار برویم. پس از فراغت از تحصیل، چند سالی در شرکت جنرال الکتریک مشغول به کار شد با حقوق ماهیانه 90 دلار. هنگامی که در سال 1938 میلادی این شغل را رها کرد و با پژوهانه 42 دلار در ماه به آزمایشگاه ترمن در استنفورد برگشت همه او را احمق خواندند. اما او یک سال بعد در سال 1939 میلادی به عنوان رئیس هیئت مدیره بازنشسته شد، پستی که 27 سال در آن حضور داشت و از آن پس با احترام کامل به عنوان مدیر افتخاری شرکت شناخته می شد.
پکارد در سال 1969 میلادی در راه کسب و کار رایانه وقفه ای انداخت، زیرا وزیر دفاع وقت از او خواست به واشنگتن بیاید وبه عنوان معاونش خدمت کند. از همان جا بود که او به حوزه فناوری عمق دریا علاقه مند گشت. البته دو دخترش در ایجاد علاقه او به علم زیر دریا نقش داشتند. آنها هر دو بیولوژی زیردریایی می خواندند و به پیشنهاد آنها بود که خانواده پکارد آکواریومی بی مانند ساختند که موجودات زیردریا را با رفتارهای طبیعی نشان می داد. پکارد خود تجهیزات آن را طراحی کرد. آکواریوم در سال 1948 میلادی برای بازدید عموم گشایش یافت و با توسعه عجیبی که یافت در سال 1987 میلادی مرکز تحقیقات و توسعه اقیانوس شناسی از آن متولد شد.
پکارد در 77 سالگی تصمیم گرفت اقیانوس شناسی بخواند! در مرکز تحقیقات اقیانوس شناسی کارهای بدیعی در زمینه توسعه تجهیزات در عمق دریا انجام داد. او حامی فرستادن ابزار و نه افراد به زیر دریا بود. او به دنبال ابزاری بود که بتوان با آن از عمق دریا اطلاعات فرستاد نه نمونه، بنابراین حسگرها و دوربین های فیلم برداری کیفیت بالا را در این مورد توسعه داد. در زمان او پیشرفته ترین قایق تحقیقاتی ساخته شد. روزی که یکی زا محققان در بازدید از مرکز تحقیقاتی، صحبت از کتابی در مورد پلانکتون ها کرد، پکارد او را مورد هجوم سؤال های خود در زمینه پلانکتون قرار داد. او هیچ فرصتی را برای یادگیری از دست نمی داد. محیطی برای کارکنانش فراهم آورده بود که همه احساس می کردند عضو خانواده پکارد هستند. او به طور مداوم به آزمایشگاه ها و کارگاه ها برای فهم پیشرفت پروژه ها سرکشی می کرد و این روش را مدیریت حضور در محل می نامید. کارکنان هیچ گاه نمی فهمیدند که او سوال می پرسد یا خواسته های خود را مطرح می کند. دیوید پکارد در ماه مارس 1996 میلادی در 83 سالگی درگذشت. او همواره افق دوردستی را می دید که میوه های سرمایه گذاریش به ثمر نشیند و به بهتر شدن وضعیت انسان بینجامد. به تعبیر یکی ازدوستانش در مجلس بزرگداشت او: مثل دریا بود که انرژی جان فزا می بخشید. رضایت او فقط در کسب موفقیت خلاصه نمی شد، او به دنبال این بود که راهی را فراروی تحقیق ایده ها و موضوع های جدید باز کند.
زندگی ویلیام هیولت:
ویلیام هیولت در سال 1913 میلادی در میشیگان به دنیا آمد اما بیشتر عمر خود را در سانفرانسیسکو گذرانید. پدرش پزشک بود و در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد تدریس می کرد. در 12 سالگی پدر خود را از دست داد. او می گوید اگر پدرش زنده می بود به حرفه پزشکی می رفت زیرا علاقه زیادی به پزشکی داشت. در سال 1934 میلادی به دانشگاه استنفورد رفت و ضمن اخذ لیسانس هنر از این دانشگاه، مهندسی برق خود را از دانشگاه MIT نیز گرفت. در سال 1939 میلادی نیز با درجه فوق لیسانس مهندسی برق از دانشگاه استنفورد فارغ التحصیل شد. درسال های آخر تحصیل در استنفورد با دیوید پکارد آشنا شد و همین آشنایی، زمینه تأسیس شرکت HP ر ا فراهم آورد. هیولت تا سال 1987 میلادی به صورت فعال در عرصه مدیریت شرکت دخالت و حضور داشت. البته در مدت جنگ جهانی دوم به عنوان افسر به خدمت وظیفه رفت و در بخش الکترونیک فعال بود. بلافاصله پس از جنگ، هدایت تیمی را به عهده داشت که در پی بررسی و بازرسی صنعت ژاپن بود. در سال 1987 میلادی بازنشسته شد اما ارتباط خود را با شرکت به عنوان مدیر افتخاری با حضور در دفتری که دهه ها در آن کار کرده بود ادامه داد. طی سال ها همکاری و همراهی با پکارد در شرکت HP، او بیشتر به حوزه های فنی و فناوری می پرداخت و پکارد بیشتر در کار حوزه های اداری و مدیریتی شرکت بود. او در این سال ها در توسعه سازمان های مختلفی در صنعت الکترونیک مشارکت داشت. در سال 1985 میلادی بالاترین نشان علمی یعنی مدال دانش را از دست رئیس جمهور دریافت کرد. 13 دانشگاه معتبر به او درجه دکترای افتخاری اهدا کردند. هیولت در ماه ژانویه سال 2001 میلادی درگذشت.
بخشی از مصاحبه هیولت:
- از چه زمانی دریافتید که راهتان چیست و آن را انتخاب کردید؟
وقتی جوان بودم پدرم فوت کرد و مادرم تلاش می کرد به ما کمک کند. او ترتیبی داد تا من در دانشگاه استنفورد درس بخوانم. من هم نزد استادان خوبی همچون پروفسور «ترمن» مشغول درس خواندن شدم. من ریاضی را بسیار دوست می داشتم. از درس ها لذت می بردم و به خوبی آنها را انجام می دادم. پروفسور ترمن ما را تشویق کرد که شرکت HP را راه اندازی کنیم.
- بسیاری معتقدند برای شروع فعالیت و راه اندازی یک کسب و کار به ایده اولیه کامل نیاز است. آیا این مطلب در مورد شما صادق است؟
ما حقیقتا ایده اولیه نداشتیم. من روی دستگاه نوسان ساز صدا کار می کردم. به سراسر کشور نامه نوشتیم و درخواست پذیرش سفارش کردیم و بدین ترتیب کسب و کار در الکترونیک شروع شد. ما فقط دنبال این بودیم که یک سفارش را چگونه می توانیم به انجام برسانیم. پروژه های زیادی هم نداشتیم. ما وقتی کار را شروع کردیم رقابت چندانی وجود نداشت.
- اما به هر حال با گسترش کار، شما باید اهداف را مشخص می کردید. این فرآیند را چگونه انجام می دادید؟
ما یک تیم مدیریت داشتیم که اهداف شرکت را می نوشتیم و تجزیه و تحلیل می کردیم. اما واقعیت آن است که بیشتر آن درک درونی و وجدانی بود. مثلا یک بار به یاد دارم که یکی از کارکنان مریض شد و به مرخصی و پول نیاز داشت. ما فکر کردیم و به این تصمیم رسیدم که چون ممکن است این امر تکرار شود همه کارکنان را بیمه کنیم. ما جزو اولین شرکت هایی بودیم که این کار را انجام دادیم و نیز جزو اولین شرکت هایی بودیم که کارکنان را در سود کارخانه سهیم کردیم.
- یعنی معتقدید همه موفقیت شرکت روی فکر و برنامه شما بوده است. آیا شانس در این مورد با شما یار نبوده است؟
در مورد همه موفقیت نه، اما در مورد بخشی از آن شاید. ما در موقعیت مانی و زمانی مناسب قرار داشتیم. ما خوشوقت بودیم که معلمان و مربیان خوبی داشتیم. HP در خلاء شروع نشد. ما از خیلی ها یاد گرفتیم.
- تعریف شما به عنوان یک مدیر از «قدرت» چیست؟
شاید فهمیدن افراد. ما راجع به کارکنان خود خیلی مراقب بودیم. نه فقط از جنبه پول بلکه می خواستیم به آنها بفهمانیم که مراقبشان هستیم.
- بر ای کسانی که می خواهند شرکتی را دایر کنند و کسب و کاری را راه بیندازند مشکلات زیادی پیش رو وجود دارد. اگر بخواهید آنها را نصیحت کنید به آنها چه می گویید؟
من به شما خواهم گفت سعی کنید موفقیت هایتان را یادآور شوید نه شکست هایتان را. مسیر حرکت ما از یک «گاراژ کوچک» تا یک «شرکت رایانه ای» یک راه روشن نبود. شما باید برای کارکنانتان محیطی فراهم آورید که کار کردن را دوست داشته باشند. کارکنان را تیمی بار آورید، در این صورت شانس موفقیت شرکت بالاست. در غیر این صورت شکست سرانجام کار است. برای اینکه کارکنان به مسیر کار تیمی درآیند باید به آنها نشان دهید که شما از آنها مراقبت کنید.
- بسیاری از جوانانی که تازه کسب و کاری را شروع می کنند تمام شب را با رایانه بسر می برند. چگونه باید در این علاقه به علم و فناوری موازنه ای ایجاد کرد؟
انسان باید این موازنه را برقرار کند. اغلب افرادی که در این زمینه من می شناسم تمام شب و روی یک مسأله کار می کنند. به هر حال باید این موازنه را برقرار کرد.
- این مساله در مورد خود شما هم وجود داشته است؟
بله، مثلا خود من در مطالعه کند بودم. مجبور بودم ساعت چهار صبح بیدار شوم و تکالیفم را انجام دهم. اما اکنون که پیر شده ام خودم را تطبیق داده ام که چگونه بیشتر بخوانم.
- به کسانی که کمی کند هستند، چه توصیه ای دارید؟
باید یاد بگیرید که چگونه گوش فرا دهید. من کوچک که بودم چنین مشکلی داشتم. نمی توانستم یادداشت برداری کنم. در نوشتن، املای کلمه به خاطرم نمی ماند. اما من یاد گرفتم که خوب گوش دهم. این بسیار مهم است. به خاطر داشته باشید که شما جوانان از حافظه خوبی برخوردار هستید.
- زندگی خانوادگی شما چگونه است؟
من پنج فرزند دارم و همیشه تمایل داشته ام با آنها باشم و با آنها صحبت کنم. گاه همسرم به من می گوید چرا هر زمان به بچه ها چیزی می گویم آنها با من محاجه می کنند. به نظر من این به خاطر آن است که آنها پرورش نیافته اند که صرفا بپذیرند. شاید مشکل همسر من آن است که دانشی را فرا نگرفته است. افراد باید سواد علمی داشته باشند.
- با توجه به جهش های علمی پدید آمده و اختلاف فکری نسل ها، آیا در خانواده مشکلی در این جهت برای شما پیش نیامده است؟
ما در فامیل خود گروهی داریم به نام «جویندگان اشتباهات پدران». فرزندان من بسیار در آن وارد هستند.
- آیا شما را تحت فشار قرار نمی دهند که مثلا از اینترنت استفاده کنید؟
آنها بهتر می دانند! راستش من چیزی راجع به شبکه نمی دانم. برایم دشوار است که این را بگویم اما نمی دانم.
- اما خود شما در پدید آمدن این انقلاب الکترونیکی و گسترش آن سهم به سزایی داشته اید. رشد بهتر جوانان در عصر فناوری چگونه ممکن است؟
تنها می توانم بگویم آنها باید «سواد رایانه ای» داشته باشند. اکنون همه چیز حول محور استفاده از رایانه متمرکز است. ما به سمت استفاده هر چه بیشتر از رایانه حرکت می کنیم. به این دلیل است که باید از سنین خردسالی با آن آشنا بود. این بسیار جالب است؛ ما با رایانه هایمان به مسافرت می رویم نه با ماشین حساب هایمان. به دلیل ساده تر شدن برنامه ها، استفاده از رایانه برای افراد راز آلود نیست.
- آیا این پیشرفت ها در زمینه تعلیم وتربیت نظام آموزشی نیز اثرگذار بوده است؟
تصور من آن است که پیشرفت فناوری، شیوه های آموزش را بهبود داده است. شما می توانید بهتر و بیشتر کار کنید، البته باید هزینه ای بپردازید. مشکلاتی نیز در این راه وجود دارد. فقدان تماس های شخصی و رو در رو یکی از آنهاست. اما به هر حال شما می توانید قلمرو وسیع تری را تحت پوشش قرار دهید.
منبع: http://www.modiriran.ir/modules/article/view.article.php/198
راه های ارتباطی: اینستاگرام | کانال تلگرام | فیس بوک | تماس با ما |