مقدمه
بی شک یکی از زیبا ترین ویژگی های انسان، قدرت آفرینندگی و یا خلاقیت اوست. به واسطه ی همین ویژگی است که انسان می تواند اهداف آرمان گرایانه خود را پدید آورد و توانایی های خود را شکوفا سازد. آنچه پیش از این در مورد خلاقیت تصور می شد بر اساس نگرش نبوغ آمیز بنا شده بود و طبق این نگرش، خلاقیت به افراد خاصی تعلق داشت؛ افرادی که از نبوغ استثنایی برخوردار بوده و توانایی های ذهنی آنان، فراتر از مردم عادی به شمار می رفت. بنابراین خلاقیت موهبتی آسمانی پنداشته می شد که صرفاً در اختیار تعداد معدودی از افراد قرار گرفته است در صورتی که خلاقیت به افراد معدودی تعلق نداشته و تمامی افراد می توانند خلاقانه فکر کنند. تنها تفاوت عمده بین افراد نابغه و خلاق وافراد عادی در این است که گروه اول روش هایی را به کار می گیرند که افراد دیگر از آن روش ها بی اطلاع هستند؛ بنابراین آموزش مهارت های خلاقیت نقش مهمی را در این بین ایفا می کند.
تعریف خلاقیت و تخیل:
تجاربی که ما در سال های اولیه در اختیار کودکان قرار می دهیم در رشد آتی آنان تأثیرات بسیارحیاتی دارد. هر قدر این تجارب غنی تر باشد کودکان فرصت های بیشتری برای رشد و آمادگی برای درک آن چیز هایی پیدا می کنند که در زمان حال و آینده به آن نیاز دارند. ولی تعریف خلاقیت و تخیل ساده نیست. این تعاریف ممکن است:
- خلاقیت و تخیل را محدود به تولید یک کار هنری، برای مثال، یک نقاشی کنید.
- خلاقیت و تخیل را محدود به "هنر" مثلاً فقط نقاشی یا موسیقی کند.
- به خلاقیت و تخیل صرفاً به عنوان یک مهارت - چیزی که می توان آن را از طریق آموزش آموخت - نگاه کرد.
- آنان را به عنوان چیزی که فقط در شرایط مناسب رشد می کند ببیند.
- مفاهیم کلیشه ای را در بر بگیرد مانند این گروه های خاصی از افراد طبیعتاً خلافند.
- خلاقیت و تخیل را معدود به تعداد انگشت شماری از افراد سرآمد کند.
آموزش دهندگان لازم است تذکراتی در مورد پرورش خلاقیت و تخیل کودکان مد نظر داشته باشند:
- نخبه گرا نباشند.
- این نکته را در نظر گیرند که همه ی کودکان می توانند خلاق باشند و قوه تخیل داشته باشند.
- از استعداد های همه ی کودکان به بهترین وجهی بهره گیرد.
- این نکته را در نظر گیرد که همه ی کودکان به این فرصت نیاز دارندکه با مفاهیم بازی کنند.
- اهمیت وجود محیطی که خلاقیت و تخیل را تشویق می کند به رسمیت بشناسد.
خلاقیت و تخیل را غالباً به هم ربط می دهند، برای مثال در پیامد مطلوب برای یادگیری کودکانی که آموزش و پرورش اجباری را می گذرانند به این نکته پرداخته شده است ولی نمی توان جای این دو را با هم عوض کرد اگر قرار است به طور مؤثری خلاقیت و تخیل را تشویق کنیم باید بدانیم چه هستند و چگونه با هم ارتباط دارند. در ضمن لازم است ارتباط آن ها را با حوزه های دیگری مثل زیبایی شناسی و بازی بدانیم.
چند تعریف دیگر از خلاقیت:
خلاقیت از جمله مسائلی است که درباره ماهیت و تعریف آن تاکنون بین محققان و روان شناسان توافق به عمل نیامده است. در مجموع تعریف ها خلاقیت را چنین تقسیم بندی می نماید: بعضی از تعریف ها، ویژگی های شخصیتی افراد را محور قرار داده و بعضی دیگر بر اساس فرایند خلاق و تعریف های دیگر بر حسب محصول خلاق به خلاقیت نگریسته اند.
از جمله افرادی که بر حسب شخصیت به خلاقیت می نگرد گیلفورد است. او معتقد است خلاقیت مجموعه ای از توانایی ها و خصیصه هاست که موجب تفکر خلاق می شود.
تعریف های دیگری مبتنی بر فرایند خلاقیت است مانند تعریف مدنیک از نظر او خلاقیت عبارت است از:شکل دادن به عناصر متداعی به صورت ترکیبات تازه که با الزامات خاصی مطابق است یا به مفید است. هرچه عناصر ترکیب جدید غیر مشابه تر باشند، فرایند حل کردن خلاق تر خواهد بود.
عده زیادی به خلاقیت بر اساس محصول توجه نمی نمایند. به طور مثال گیزلین معتقد است: خلاقیت ارائه کیفیت های تازه ای از مفاهیم و معانی است.
تایلور خلاقیت را شکل دادن تجربه ها در سازمان بندی های تازه می داند.
همان طور که ملاحظه می شود وجه اشتراک این دو تعریف و تعریف های دیگری تازگی و نو بودن است. اما تازگی به تنهایی نمی تواند مفهوم خلاقیت را روشن کند. زیرا بسیاری چیز هاست که نو و تازه است ولی خلاقانه نیست.
اشکالی که در تعریف خلاقیت در مبنای تازگی وجود داشت محققانی را بر آن داشت تا عنصر ارزش را به آن اظافه کنند. بنابر این ملاک محصول خلاق در بسیاری از نظریه های معاصر تازگی و تناسب یا ارزش.
استین خلاقیت را بر مبنای این دو عامل چنین تعریف می کند:
خلاقیت فرایندی است که نتیجه آن یک کار تازه ای می باشد که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایت بخش مقبول واقع شود.
ورنون نیز از همین چشم انداز به خلاقیت می نگرد:
خلاقیت توانایی شخص در ایجاد ایده ها، نظریه ها، بینش ها یا اشیای جدید و نو و باز سازی مجدد در علوم و سایر زمینه هاست که به وسیله متخصصان به عنوان پدیده ای ابتکاری و از لحاظ علمی، زیبایی شناسی، فن آوری و اجتماعی با ارزش قلمداد گردد.
محور اصلی تعریف ورنون نیزهمان تازگی و ارزش است، منتهی تلاش شده با بیان ابعاد مختلف این دو عنصر تعریف های قبلی تکمیل گردد.
استرنبرگ نیز تفکر خلاق را ترکیبی از قدرت ابتکار، انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی که یادگیرنده را قادر می سازد خارج از تفکر نا معقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و احتمالاًخشنودی دیگران خواهد بود.
آمابیل ضمن تأکید این تعریف قیدی به آن اظافه می کند. آمابیل معتقد است در تکمیل دو عنصری که در اغلب تعریف ها آمده یعنی تازگی و تناسب و ارزشمندی باید این نکته را اظافه نمود که عمل خلاق از طریق اکتشاف انجام می گیرد نه از طریق الگوریتم. بنا براین مثلاً اگر یک شیمی دان زنجیره ترکیبی شناخته شده را عیناً برای ترکیب تازه ای که قبلاً نبوده طی کند کار خلاقی نکرده، هرچند کار او مفید و با ارزش باشد. این مسأله در مورد هرکار دیگر هنری نیز مصداق دارد.
البته هنوز سؤالاتی باقی است. از جمله وقتی صحبت از تازگی برای چه کسی؟ منظور از تازگی چیست؟ آیا تازگی به معنی مطلق آن مد نظر است؟ یعنی کار جدیدی که قبلاً نبوده است یا منظور از تازگی، جدید بودن برای افراد است. یعنی امری که بارها انجام شده، اما برای فرد خاص تازگی دارد، اگر تازگی منحصر به کار های بدیعی باشد که قبلاً به وجود نیامده است، معنی خلاقیت اختصاصی می گردد. بعضی از متفکران از جمله استین با این نظریه موافقند، اما اگر شق دوم پذیرفته شود خلاقیت مفهومی عام است که از معمول ترین افراد تا دانشمندان، هنرمندان، متفکران را در بر می گیرد.
بر اساس آنچه گفته شدمایر و وایز برگ تعریف ساده ای از خلاقیت ارائه دادند:
خلاقیت توانایی حل مسائلی است که فرد قبلاً حل آن ها را نیاموخته است.
به عبارت دیگر زمانی که فرد راه حل تازه ای را برای مسأله ای که با آن مواجه شده به کاربرد خلاقیت شکل گرفته است. این تعریف نیز شامل دو عنصر است: اول راه حلی که مسأله ای را حل کند. دوم راه حل برای کسی که مسأله را حل می کند تازه باشد. بنابراین پاسخ مشابهی ممکن است برای فردی خلاق باشد و برای دیگری غیر خلّاق.
اگر در مفاهیم که تاکنون از خلاقیت ارائه شد. تعمق کنیم ملاحظه می نماییم که اغلب آن ها به یک جنبه بسیار مهم و اساسی توجه کافی ننموده اند. و آن بعد اجتماعی خلاقیت است. امروزه عده زیادی از محققان و متخصصان اعتقاد دارند ما نمی توانیم به خلاقیت بدون توجه به زمینه های اجتماعی نظر بیندازیم.
سیکزنتمی هالی می گوید: ما نمی توانیم به افراد و کار های خلاق جدا از اجتماعی که در آن عمل می کنند بپردازیم. زیرا خلاقیت هرگز نتیجه عمل فرد به تنهایی نیست. آمابیل و همکارش در مصاحبه هایی که که با 120 دانشمند در 20 رشته مختلف داشته اند به این نتیجه رسیدند که عوامل محیطی در رشد خلاقیت برتری دارند. آمابیل می گوید: این یافته ها اهمیت اکولوژی را نشان می دهد و این که محیط عامل برجسته تری از مسائل فردی است. این بدین معنی نیست که نیروی بیرونی از شما مهم تر از خود شماست. مطمئناً عوامل شخصی تأثیر زیادی در خلاقیت دارند، اما نکته مهم این است که سهم محیط بسیار متغیر تر است یعنی راحت تر می توان عوامل اجتماعی را تغییر داد تا ویژگی ها و توانایی ها.
در مطالعه ی دیگری هنسی و آمابیل می گویند: تحقیقات ما نشان داده است عوامل اجتماعی و محیطی نقش اصلی را در کار خلاق ایفا می کنند. ما دریافتیم بین انگیزه های شخصی و خلاقیت ارتباط قوی ای وجود دارد که قسمت زیادی از این گرایش را محیط اجتماعی یا حداقل جنبه های خاصی از محیط تعیین می کنند.
روشن است محیطی که موجب تولید خلاق شود به آسانی ایجاد نمی گردد و وقتی متحقق گردد باید مرتب تجدید شکل یافته و کنترل شود. عشق کافی نیست. افراد خلاق با مشکلات زیاد باید تلاش کنند محیط شخصی انسان در جهت تحکیم این عشق باشد.
هارینگتون بر مبنای شناخت محیط زیست (اکولوژی) در زیست شناسی، نظریه اجتماعی خویش را از خلاقیت پایه ریزی می کند. او معتقد است:خلاقیت محصول فرد واحدی، در یک زمان واحد، در جای خاصی نیست. بلکه عبارت از یک زیست بوم (اکوسیستم) است؛ همان گونه که در زیست بوم (اکوسیستم) در زیست شناسی موجود های زنده با یکدیگر و با اکو سیستم شان مرتبطند در اکوسیستم خلاق نیز همه اعضاء و همه جنبه های محیطی در حال تعامل می باشند.
برای نمونه اگر بخواهیم از اکوسیستم یک نویسنده خلاق توصیفی به عمل آوریم می توان گفت: اکوسیستم او شامل شرایط مادی و تجهیزات محیط کارش، شرایط زمانی و مکانی که زندگی و کار می کند، منابع حمایت کننده فکری و احساسی او، امکان دسترسی او به منابع ادبی و سایر نویسندگان، امکانت دسترسی به ناشرین، متغیر های اقتصادی و غیره می باشد.
علاوه بر شرایط محیطی، ویژگی های شخصی نویسنده که با کار خلاقش در ارتباط است نیز باید روشن گردد. برای مثال انگیزه نوشتن، میل و توانایی او در تغییر شرایط و ایجاد موقعیت تازه که برای کارش مساعد تر باشد. توانایی او برای ارزیابی کارش، اعتماد به نفس در صورت عدم استقبال از کارش و موراد مشابه.
البته بین اکوسیستم در زیست شناسی با اکوسیستم خلاقیت تفاوت وجود دارد. لکن این جا یک استفاده استعاری از مفاهیم انجام گرفته است. سه مفهوم زیست شناختی در این استعاره قابل توجه است.
1- بعضی خصوصیات ارگانیسم در یک جا نقش حیاتی دارد و در محیطی دیگر بی تأثیر و غیر مفید است. همچنین خصوصیات محیطی که برای یک ارگانیزم زیانبخش است برای دیگری عامل رشد وتوسعه. این مسئله در اکوسیستم خلاقیت قابل تعمیم است. عوامل محیطی که در یک جا مثبت است در جای دیگر تأثیر منفی دارد. در حقیقتی که آمابیل داشته دانشمندان فشار و اضطرار زمانی را مانعی در خلاقیت دانسته اند، در حالی که در تحقیق دیگر دانشمندان این عوامل را محرک خلاقیت خویش دانسته اند. ویژگی های شخصیتی در کار خلاق با ویژگی های اکو سیستم در ارتباط است. مثلاً استقلال برای محیط کار منفرد مفید است، اما در جایی که نیاز به تعامل یا هماهنگی بالایی است، غیر مفید است. به طور مشابهی، در اکوسیستمی که پرورش خلاقیت اهمیتی ندارد ممکن است اقتدارگرایی نیاز باشد، اما همین مسأله در اکوسیستمی که به رفتار خلاق توجه می شود غیر مفید است.
2- موجودات زنده، شکل دهندگان و جستجو گران فعال محیطشان هستند. زیست شناس ها توجه زیادی به فرایند فعالیت موجود زنده دارند که طی آن چیز ها را تغییر داده و جای طبیعیشان را جستجو می کند. در اکوسیستم خلاقیت نیز به فرایندی که افراد خلاق به طور فعالی محیطشان را انتخاب کرده و شکل می دهند توجه می شود. این عمل موجب تسهیل رشد خلاقیت افراد و پیشرفت کار هایشان می گردد.
3- ارتباط غیر خطی و متصل عوامل محیطی: همان طور که در بیولوژی عوامل محیطی با یکدیگر ارتباط غیر خطی دارند در اکوسیستم خلاقیت نیز همه عناصر با یکدیگر ارتباط نزدیک و غیر خطی دارند. برای مثال در یک گلخانه نیاز به مقداری آب، نور خورشید است تا گیاه رشد کند، مقدار آبی که لازم است نیز وابسته به عوامل دیگری مانند میزانی که گیاه، نور خورشید را جذب کرده است و غیره می باشد. این مسائل نیز در تحقیقات اکوسیستم خلاقیت مشاهده شده است. در تحقیقات زیادی تأثیر محیط روی خلاقیت بررسی شده است از جمله: آلن لی، تاشمن، میت راف.
بنابراین آنچه گفته شد، فرایند خلاقیت در ذهن شخص جدا از متغیر های اجتماعی قرار نمی گیرد. واقعیت این است به خلاقیت نمی توان با تمرکز بر یک بعد نگریست. بعد فردی، محیطی، فرایندی و محصولی به تنهایی نمی توانند بیانگر ماهیت خلاقیت باشند. مثلاً ویژگی های شخصیتی با خلاقیت همبستگی بالایی دارد، اما نه این که همه چیز را راجع به خلاقیت بگوید، بلکه همراه آن ما نیاز داریم به نظام اجتماعی خلاق نیز توجه کنیم.
به طور مثال رامبراند یک نقاش بزرگ است، اما ما نمی توانیم به خلاقیت او با مطالعه ی شخصیت، فکر یا رفتارش پی ببریم. حتی اگر بدانیم لحظه به لحظه چه کرده و چه در ذهنش گذشته ما نمی توانیم کاملاً آنچه او را خلاق ساخته بشناسیم. بلکه خلاقیت او وقتی مشخص می شود که کار او در ارتباط با دیگران بررسی شود. اگر کار او را به افرادی که از تاریخ هنر اطلاعی ندارند نشان دهیم نمی توانند راجع به خلاقیت آن اظهار نظر کنند. آن ها می توانند فکر کنند او نقاش بزرگی است اما راجع به خلاقیت او نمی توانند قضاوت کنند، چون ابزاری برای ارزیابی ندارند. هم عصران رامبراند نیز اعتقاد نداشتند او خلاق است، تنها پس از مرگ او متخصصان با قرار دادن کار او در مجموعه نقاشی های اروپا متوجه تفاوت کار او با دیگران و ابتکاری بودن آن شدند.
این مثال روشن می کند که نمی توان به خلاقیت صرفاً از بعد ویژگی های شخصیتی، اجتماعی، فرایند یا محصول پرداخت. چه بسا محصولی که در یک جامعه ارزشمند است، اما در محیطی دیگر بی ارزش.
بنابراین خلاقیت مجموع عوامل شخصی، فراین و محصول است که در یک محیط اجتماعی در حال تعامل اند.
آزوبل نیز میگوید:خلاقیت یکی از مبهم ترین و مغشوش ترین اصطلاحات در روان شناسی و تعلیم و تربیت امروز است.
ابهام اصطلاح خلاقیت مربوط به این می شود که یک مفهوم انتزاعی و تازه است. اما ابهام در مفهوم به معنی پیچیدگی خود جریان خلاقیت نیست، زیرا خلاقیت را می توان به راحتی در زندگی روزانه حس کرد و آن را لمس نمود. با وجود این همان طور که ذکر شد درباره خلاقیت نظریه های متنوعی وجود دارد، مکاتب مختلف روان شناسی نیز از زوایای مختلفی به خلاقیت نگریسته اند. در اینجا ما برای تکمیل بحث دیدگاه های مختلف مکاتب را درباره ی خلاقیت مورد بررسی قرار می دهیم. از بین مکاتب مختلف، آنهایی انتخاب می شوند که درباره ی بحث بیشتری نموده اند.
بر اساس تعریف رابرت، خلاقیت خصوصیتی در ذات انسان است. در حالی که او موسیقی دان و آهنگ ساز است این تعریف نشان دهنده ی زندگی او به عنوان یک موسیقی دان است. او دائماً می خواهد که خلاق باشد و در نتیجه خلاقیت را به عنوان بخشی از طبیعت انسان می داند:
تعاریف مختلف از خلاقیت:
- فرآیندی که در بر گیرنده تفکر و واکنش است و انسان با تجارب گذشته اش ارتباط برقرار می کند، به محرک ها (اشیاء، نشانه ها، مفاهیم، افراد، موقعیت ها) و معمولاً دست کم یک مجموعه منحصر به فرد واکنش نشان می دهد.
- آفریدن، به وجود آوردن.
- بیان عقاید اصیل، بخش ذاتی بشر.
- توانایی ساختن آن چیزی که تصور می کنیم وجود دارد.
- تولید چیزی که به انسان الهام می شود.
- با هوش بودن و طراح بودن.
- جرئت متفاوت بودن.
- توانایی یا قدرت ذهنی یا بدنی برای ساختن یا باز سازی واقعیت به نحوه ی منحصر به فرد.
- انگیزه برای یادگیری.
- به فعل در آوردن توانایی ها.
این تعاریف نشان می دهد که خلاقیت دربرگیرنده این موارد است:
- توانایی دیدن چیز ها به طرزی نو
- آموختن از تجارب قبلی و ارتباط دادن این یادگیری به موقعیت های تازه
- تفکری انعطاف پذیر و شکستن محدودیت ها
- استفاده از روش های غیر سنتی برای حل مشکلات
- فراتر از اطلاعات گام برداشتن
- آفریدن چیزی منحصر به فرد یا اصیل
مک کلر (1957) معتقد که هر تفکر خلاقی منابعی بیرونی دارد که شاید دور یا نزدیک، آگاهانه یا نا آگاهانه باشد. خلاقیت در خلأ ایجاد نمی شود. عامل خلاق در ارتباط با این منابع است و در ضمن اطلاعات گرفته شده از این منابع را سازمان دهی دوباره می کند.
برای این کار به این ها نیاز داریم:
- مهارت و توانایی لازم برای فعلیت بخشیدن به عقایدمان
- مجموعه ای از دانش و درک برای کاوش و یافتن ترکیبات تازه
- نگرش ها و آمادگی هایی که ما را قادر می سازد تکلیفی را تا مرحله به فعلت رساندن عقایدمان ادامه دهیم.
خلاقیت یعنی یافتن ارتباط بین آن چیز هایی که قبلاً با هم بی ارتباط بودند به طرقی که از نظر خود فرد تازه و معنی دار است.
تخیل عبارت است از:
- بازی بدون عمل.
- توانایی مجسم کردن تصورات بینایی، حس و شنوایی در ذهن.
- توانایی به تصور در آوردن آنچه نیست.
- نیروی برای شکل دادن به تصوراتی که هنوز شکل نگرفته اند.
- دیدن چیزی که نیست.
- توانایی شکل دادن تصورات ذهنی متنوع و غنی یا مفاهیمی از مردم، جاها، چیز ها، موقعیت هایی که وجود ندارد.
- توانایی شناختی به تصور در آوردن واقعیتی دیگر در ذهن.
- تخیل، الهام، تصور، خیال ...
- آنچه انسانی است.
این تعاریف بعضی از عناصری را که بخشی از تخیل است نشان می دهد.
تخیل کردن یعنی:
- جدا کردن خود از جهان ملموس و پیش رفتن به فراسوی موقعیت های عینی.
- محدود نبودن به جهانی که ادراک می کنیم.
- جدا کردن عمل و اشیاء از معنایشان در جهان واقعی و بخشیدن معنای تازه به آن.
- یکی کردن و انسجام دادن به تجارب و ادراکات.
- ساختن آنچه نیست ولی می تواند باشد؛ وانمود کردن.
این گونه ادراکات فرد مبدل به تصورات می شود، ذخیره می شود وبه کار می رود بستگی به خود فرد فرد دارد. هر فردی ممکن است تخیلی را ترجیح دهد و توانایی تخیل کردن در افراد مختلف متفاوت است.
برای مثال، به هنگام تخیل از این ها مدد می گیریم:
- تجارب بینایی
- تجارب شنوایی
- تجارب حسی
تخیل، درونی کردن ادراکات ماست و کاربرد آن ها و اشیاست برای خلق معانی ای که وابسته به جهان بیرونی نیستند.
ارتباط بین خلاقیت و تخیل:
از این تعاریف چنین بر می آید که خلاقیت و تخیل در عین حال که یکی نیستن ولی کاملاً به هم ربط دارند. حلاقیت غالباً مستلزم کاربرد تخیل است. برای مثال:
- چسب لباس که کار دکمه رامی کند و بسیار راحت تر از دکمه بستن است در نتیجه مشاهدات مبدع آن خلق شد. او هنگامی که از مزرعه می گذشت دید که خار و خسک به لباسش چسبیده است. او از این مشاهده با استفاده از تخیلش مدلی برای بستن لباس ابداع کرد. بسیاری از افراد در طول سال ها می دانستند که خار و خسک چه خاصیتی دارد ولی او اولین کسی بود که کاربرد گسترده تر آن را دید. او با استفاده از خلاقیتش مشاهداتش از خار و خسک را به لباس ارتباط داد.
- دانشمندان برای درگیر شدن در کار ژنتیک جمعیت، اعداد خیالی ابداع کرده اند. جذر منهای یک در دنیای واقعی وجود ندارد و در فرمول هایی که در این زمینه به کار می رود اهمیتی حیاتی دارد. بدون این عدد خیالی مشکلات ژنتیک جمعیت حل نمی شد و تفکر پیشرفت نمی کرد.
هنگامی که روابط تازه ای کشف می کنیم غالباً با توسل به تخیل خود را از جهان اطراف خود جدا می کنیم، ادراکات خود را درونی می کنیم و احتمالات مختلفی را بررسی می کنیم. ولی به هنگام کاربرد تخیل خود همیشه خلاق نیستیم. برای مثال، بازی تخیلی کودکان می تواند تکراری باشد. آنان ممکن است صرفاً نقش ها و سناتور هایی را که می دانند تکرار کنند. تعاریف تخیل و خلاقیت که گاردنر و فرانسیس ارائه کردند به ما کمک می کند تا تفاوت را بفهمیم. تخیل توانایی به تصور درآوردن آن چیزی است که وجود ندارد، عنصر خلاق یعنی مبدل کردن تخیل به واقعیت. یا به قول فروبلوقتی ما زمانی خلاقیم که به تفکر خود جسم بدهیم... آنچه غیر قابل دیدن است قابل دیدن کنیم.
ویژگی های خلاقیت در کودکان خردسال:
غالباً چیز هایی که کودکان کشف می کنند تازه نیستند و مدت ها قبل کسان دیگر کشفشان کرده اند. ولی این کشفیات برای کودک تازگی دارد. خلاقیت در کودکان یعنی وقتی که برای اولین بار ارتباطی را کشف کرده اند که قبلاً کشف نکرده بودند. آیزنبرگ و یالانگو در تعریف خلاقیت در سال های اولیه کودکی این راه ها را پیشنهاد می کنند.کودکان خلاقند در صورتی که:
- کاوش کنند و بیازمایند.
- با استفاده از زبان و بازی به جهان خود معنا ببخشند.
- مدتی طولانی بر روی یک تکلیف تمرکز کنند.
- به آشفتگی نظم بدهند و با پدیده قدیمی و آشنا کاری تازه کنند.
- با تکرار چیزی تازه بیاموزند.
ارتباط خلاقیت و بازی:
بین فرایند خلاق و بازی ارتباط ها و همپوشی های بسیاری وجود دارد. بازی و خلاقیت ویژگی های مشترکی دارند. در حقیقت بازی غالباً بخشی از فرایند خلاق است. هر دو این ها این موارد را در بر می گیرد:
- یک نگرش و یک فرایند
- وضعیتی ذهنی و آمادگی
- آمادگی کنار آمدن با عدم اطمینان
- توانایی کاوش در مفاهیم تازه
- تفکر و اگر، یعنی توانایی نگاه کردن به یک مشکل از راه های مختلف
- عدم اجبار
- فرصت انتخاب داشتن
- آفرینش و باز آفرینی ابتکار داشته باشیم
ابتکار عبارت از دور شدن از چیز های واضح و معمولی یا قطع رابطه با تفکر مبتنی بر عادت است. ایده های ابتکاری از نظر آماری کمیاب اند. در واقع، برخی از محققین ترجیح می دهند به جای ابتکار لغت «منحصر به فرد» را به کار ببرند. در آزمون های خلاق معمولاً ارتباطی بالنسبه قوی بین سیلان و ابتکار وجود دارد. با این وجود، به طور کلی مقیاس های ابتکار، رفتار یک فرد خلاق را دقیق تر پیش بینی می کنند تا مقیاس های سیلان. بدین ترتیب، در عین آنکه سیلان (ایجاد سریع تعداد زیادی ایده) مسلماً این احتمال را که ایده های ابتکاری ایجاد شود بالا می برد، تضمینی وجود ندارد که این مطلب اتفاق بیفتد. در نتیجه این موضوع حائز اهمیت استکه بعضی از ویژگی های ایده ابتکاری مختلف و روش های بالا بردن احتمال ایجاد چنین ایده هائی را مورد بررسی قرار دهیم.
اگر شرح یک وضعیت مسئله ساز معمولی مدنظر باشد، فردی که در حل مسائل دارای شایستگی باشد باید بتواند راه های معمولی یا بر طبق عادت خود را برای حل مسئله شرح داده، مؤثر بودن آن ها را ارزیابی نموده و راه حل های مختلفی تدوین کند. اگر شرح یک وضعیت مسئله ساز غیرعادی داده شده باشد، فردی که در حل مسائل شایستگی دارد باید بتواند برخی از روش هی سنجیده ایجاد راه حل های مناسب را مورد استفاده قرار دهد. معمولاً، استفاده از چهارقانون یورش فکری، کاربرد صورت های تطبیق اسکمپر تدوین شده توسط ابرل روش های ویژه سینتیکز، تفکر جانبی (ادوارد دبونو) نمایش های اجتماعی و سایر ابزار هایی که منجر به ایجاد ایده های ابتکاری خواهد گردید. با وجود این، عوامل عاطفی، غیر منطقی، فوق منطقی و اانگیزش به ویژه در ایجاد ایده های ابتکاری حائز اهمیت اند. متفکر مبتکر باید از اینکه با دیگران متفاوت باشد (یا در اقلیت یک نفری قرار داشته باشد) احساس راحتی کند. والدین، مربیان، کارفرمایان، سرپرستان و سایر افرادی که در هدایت جامعه نقش عمده ای ایفا می کنند می توانند با قائل شدن احترام برای راه های غیر عادی ایجاد شده، نشان دادن این طرز فکر که ایده های غیر عادی ممکن است مفید باشند با فراهم ساختن وقت برای تمرین بدون ارزیابی، و نظایر آن، این فرایند را تهسیل کنند.
ویژگی راه های ابتکاری:
در بسیاری موارد، ابتکار به خلاقیت تخیلی خیلی نزدیک می شود. در بسیاری از آزمون های خلاقیت، برای آنکه معلوم شود یک ایده ابتکاری است یا نه، معیار ندرت آماری یا کمیابی مورد استفاده قرار می گیرد. با این وجود، راه های مختلف باید همچنین نشانه یک جهش فکری وجود داشته باشد و از آنچه واضح است به دور باشد. بدین ترتیب، نمی توانیم راهی را که بر طبق عادت به فکر خطور می کند یا مکرراً اتفاق می افتد ابتکاری ارزیابی کنیم. ولی در بسیاری موارد، راه هایی که به ندرت ارائه می گردد نشانه یک جهش فکری بوده و دارای قوت خلاقیت است و تلقی کردن آن به عنوان موجه است.
ممکن است مفید باشد که ببینم چگونه این طرح در راه های مختلفی که آمده عمل می کند. راه های مختلفی را که برای کاربرد های غیر عادی اتومبیل های اسقاطی ایجاد کردید مورد بررسی قرار دهید. هریک از راه های مختلف زیر را که ذکر کردید علامت بزنید و ببینید پس از حذف این ها چه پاسخ هایی باقی می ماند:
- هنر، هنر انتزاعی، مجسمه سازی مدرن، هنر توده پسند و غیره.
- اتومبیل ها، یک اتومبیل از چند اتومبیل اسقاطی بسازید.
- اتومبیل ها، برای بازی بچه ها که تظاهر به راندن اتومبیل کنند.
- صندلی ها.
- تخریب کلی.
- نمایش اتومبیل های تصادفی برای هشدار به رانندگان.
- استفاده های آموزشی، دوباره سازی برای یادگیری، آن به جوان برای یادگیری درباره اتومبیل.
- کاشتن گیاهان.
- مسابقه.
- تعمیرو فروش آن ها.
- استفاده های آموزشی، دوباره سازی.
- یادگیری درباره اتومبیل.
- خورده آهن، خورده فلزو غیره.
- وسائل یدکی برای اتومبیل های دیگر.
- استفاده از تایر ها برای گرداندن به عنوان اسباب بازی.
- با چکش روی آن ها بکوبید تا تنش خود را از بین ببرید.
- باز سازی تایر ها برای فروش.
- اسباب بازی در زمین بازی.
پشتیبانی از سایر رشته ها و تحقیقات خلاقیت:
ایده "وحدت اضداد" و فرایند های فکری مربوط به عنوان فرآیند های غیر واپس رو سطح بالا، منحصر به روانکاری نیست و مدتهاست که در مآخذ نمایشی موسوم بوده است. در واقع، بیشتر نمایش های بزرگ مربوط به حل خلاق اختلافات همراه با بر خورد بوده و این انفجارات بینش زاست که در تآتر مورد تحسین قرار گیرد. روبرت ادلر، به این پدیده ها "وحدت اضداد" اطلاق نموده و اعتبار این ایده را از طریق ساخت و بازی کردن سناریو هایی نظیر سناریو های درام اجتماعی که قبلاً ذکر آن رفت نشان می دهد. استفاده از این چنین اختلافاتی در نوشته دراماتیک به وسیله انگری در نوشته کلاسیک وی موسوم به هنر نویسندگی دراماتیک شرح داده شده است.
مفهموم وحدت اضداد همچنین در تحقیقات درباره افراد خلاق دیده شده است. به ویژه در تحقیقات مک کینون و بارون و همکارانشان در "انستیتوی ارزیابی و تحقیقات شخصیت ها" در دانشگاه کالیفرنیا در بر کلی واضح و روشن است. آنان دریافتند که افراد فوق العاده خلاق بیش از همتایان کمتر خلاقشان در وفق دادن خود با تضاد های درونی شان موفق بوده اند. آنان در آن واحد دارای ویژگی های مذکر و ویژگی های مؤنث، مستقل و وابسته، دارای، خودکاری بیشتر و نیز پذیرا تر و باز تر نسبت به ایده های دیگران، همرنگ جماعت تر و خود رأی تر هستند. بسیاری از افراد کمتر خلاق نسبت به این ویژگی های متضاد در بین افراد خلاق و از نتایج چنین تحقیقاتی در تعجب اند. چنین خصوصیات متضاد از نظر منطقی قابل توجه نیستند و برای افراد کمتر خلاق چنین سنتر خلاقی قابل درک نیست.
شخصیت خلاق:
با وجود دلایل معتبر، می توان پذیرفت که روش های مبتکرانه در افرادی که با بصیرت عمل می کنند، تا حدودی عادی است. در شرح حال افراد نابغه و نوآور همواره می توان نشانی از تفکرات نوآورانه پیدا کرد البته، افکار معدودی به خود ادامه داده و شهرت خود را در یاد به جای گذارده اند. بازده بسیار بالا برای افرادی که کار های چشمگیری ارائه داده اند، یک قاعده است و نه یک استثنا. به نظر می رسد که واکنش های مبتکرانه در برخی دیگر، هیچ گاه از تفکرات مرسوم و قالبی خود دست نمی کشند.
اگر برخی از افراد همواره مبتکرانه عمل کرده و برخی دیگر خیر، این به جهت الگو های معین ویژگی های نسبتاً پایداری است، که ایجاد کنش های مبتکرانه را هم تسهیل بخشیده و هم با مانع روبرو می سازد. آنچه ما خلاقیت می نامیم در واقع به دست آوردن چیزی منحصر به فرد و یا حداقل کمیاب است. نقش الگویی معلم در رشد خلاقیت.
نقش الگویی معلم نیز در بالا بودن قدرت خلاقیت دانش آموزان دارای اهمیت بسزایی است. تحقیقات نشان داده اند افراد خلاق خیلی بیشتر از افراد غیر خلاق در پرورش خلاقیت موفق ترند. معلمی که از انگیزه خلاق برخوردار است هم خود الگویی برای خلاق بودن و هم فرایند خلاقیت را تقویت می کند. آنها به واسطه نگرشی که دارند از دانش آموزان اطلاعات و پیروی محض نمی خواهند، بلکه به آن ها آزادی لازم را خواهند داد تا بتوانند خود کشف و ابداع کنند. از سؤالات غیر منتظره و حتی به ظاهر نا معقول و عجیب آن ها استقبال می کنند و به بحث و گفتگو پیرامون آن می پردازند و با فراهم آوردن محیط مناسب به دانش آموزان فرصت می دهند، توانایی بالقوه خویش را محقق سازند و در نهایت تلاش می کنند آنچه موجب توسعه خلاقیت هم در دانش آموزان و هم در خودشان می گردد را بشناسند و به کار بگیرند. آمابیل معتقد است معلمان با بیان آزاد احساس خود مانند عشق و شادی، کنجکاوی به امور می توانند الگوی مناسبی برای کودکان باشند.
تو صیه هایی برای رشد خلاقیت:
- مکان ها و زمان ها را که معمولاً ایده های جدیدی به ذهنتان می رسد، شناسایی کرده و سعی کنید روزی یکبار در آن موقعیت قرار بگیرد (قبلاً کاغذ و قلم برای یادداشت برداری آماده کنید).
- هنگامی که با مشکلی روبرو می شوید بعد از نیم ساعت سعی کنید جای خود را عوض نموده و از هوای تازه تنفس نمایید. به طور کلی حال و هوای خود را عوض کنید و دوباره به موضوع فکر کنید.
- مرتب با خود فکر کنید اگر مشکل یا مسئله ام حل شود چه خواهد شد. همین تصور به شما نیرویی برای حل مسئله و دیدن آن زوایای مختلف می دهد.
- به آهنگ های الهام بخش بیشتر گوش دهید. مثل آهنگ هستی!
- از مکان های رویایی مثل موزه ها وم آثار باستانی و... بیشتر دیدن کنید.
- با افراد خلاق بیشتر معاشرت کنید.
- به جاهایی که تا به حال نرفته اید بیشتر مسافرت کنید.
- به طبیعت بیشتر بروید. مخصوصاً جاهایی که تا به حال نرفته اید.
- خلاقیت نمی تواند تحت شرایط فشار ایجاد شود. اگر عجله، تشویق یا مشغولیت و نگرانی زیادی دارید آن ها را برطرف نمایید.
- اشیایی را که روی میز یا جلوی چشمتان قرار می دهید، متنوع باشد. همچنین سعی کنید از چیز هایی انتخاب کنید که خلاقیت را بیشتر تحریک می کنند. مثل اشیاء عجیب و غریب، عتیقه و یا حتی قراضه های بی ارزش.
- سعی کنید گاهی مخالف عادت های خود رفتار کنید. به عنوان نمونه اگر عادت به سیگار یا آدامس دارید حداقل گاهی آن را کنار بگذارید و یا اگر همیشه با اتومبیل شخصی به محل کار یا مسافرت می روید گاهی با وسایل عمومی بروید و یا اگر همیشه از کانال رادیو یا تلوزیون خاصی استفاده می کنید گاهی از کانال های دیگر نیز استفاده کنید و همچنین اگر عادت کرده اید که همیشه به رستوران مشخصی رفته و در محل معینی بنشینید گاهی بر خلاف آن عمل کنید و ...
- دکوراسیون منزل یا محل کار خود را مرتب تغییر دهید.
- همیشه از نمایشگاه اختراعات و اکتشافات دیدن کنید.
- از افراد غریبه یا بی خبر از موضوع، حتی بچه ها در حل مسئله تان استفاده کنید.
- برای حل مشکل مورد نظرتان یک زمان ضرب العجل معین کنید.
- سعی کنید خودتان را جای موضوع یا مشکل و از دریچه دید آن به مسائل نگاه کنید.
- معما زیاد حل کنید.
- سعی کنید تکنیک شش کلاه فکری را در محل کار یا منزل و بین اقوام و دوستان رایج کنید.
منابع
1-خلاقیت:فراسوی اسطوره نبوغ/نوشته رابرت وایزبرگ؛ترجمه مهدی والفی. تهران:روزنه، 1387.
2-تشویق خلاقیت و تخیل در کودکان/برنادت دافی؛ترجمه مهشید یاسائی. -تهران:ققنوس 1380.
3-ماهیت خلاقیت و شیوه های پرورش آن/تألیف افضل السادات حسینی؛ویراسته علی سالیانی. -مشهد:شرکت به نشر، 1378.
4-تکنیک های خلاقیت فردی و گروهی/تألیف جلیل صمدآقایی. -تهران:مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1380.
5-خلاقیت/نوشته دکتر ئی-پال تورنس؛ترجمه:دکتر حسن قاسم زاده. تهران:نشر دنیای نو، 1372.
6-حل مسأله خلاق:روش هایی در خلاقیت عملی/نویسنده:داگلاس کمبل؛ترجمه علیرضا توکلی. -تهران:مدرسه، 1384.
مأخذ: http://www.mydocument.ir/main/article7256.html نویسنده: افشین والی
راه های ارتباطی: اینستاگرام | کانال تلگرام | فیس بوک | تماس با ما |